بازي وبلاگي!
Sunday, September 16, 2007
به 2 تا بازي دعوت شدم كه هر دو درباره وبلاگ و وبلاگ نويسي هستن، بهترين پست و الفباي وبلاگ نويسي!
اول عادله و سپس محمد دعوتم كردن كه بهترين پستم رو انتخاب كنم. اول خواستم از زير بار اين مسئوليت شونه خالي كنم و بگم كه "بهترين پست، پستي هست كه ننوشتم" و ديدم اين جمله خيلي آرمانگرايانه هست ولي من آدم رئاليستي هستم و اين جمله براي من تعريف نشده است. بعد به فكرم زد كه بگم پست ها مثل بچه هاي من هستن و آدم همه بچه هاشو به يه اندازه دوست داره كه به ياد جمله كمال الملك در پاسخ به رضا خان كه گفته بود خدا شما هنرمندا رو بيشتر دوست داره گفت تو خونه هم بجه هاي شيرين بيشتر مورد توجه هستن و اين نقشه هم نقش بر آب شد. فكر مي كنم اگه واقعا بخوام درباره بهترين پستم بنويسم بايد نوشته هاي اجتماعي و سياسي و نوشته هاي معرفتي رو بي خيال شم چون در اين جور مسايل دچار تضاد هاي بسياري هستم و هنوز به خط فكري مشخصي در اين زمينه ها نرسيدم. شايد در تنها زمينه اي كه به نتيجه قطعي رسيدم به عشق باشه و او! واسه همين بهتر ديدم يكي از نوشته هاي عاشقونه رو انتخاب كنم. تاج سرم رو خيلي دوست دارم ولي دوست دارم از نوشته هاي وبلاگ قبلي كه فكر كنم نخوندين اسم ببريم، پس اين نوشته رو بخونين!
اما درباره الفباي وبلاگ نويسي كه محمد دعوتم كرده چيز خاصي به ذهنم نمي رسه جز اينكه بايد به خواننده و تفكرات او احترام گذاشت ولي از دلمشغولي هاي شخصي نوشت!
اين دوستان روهم به ادامه بازي دعوت مي كنم:
روسپيگري، دسي ژن، كلبه عشق ، تب 40 درجه، چقدر خوب بود اگه، آهو، راديو سيتي، بادوم، آيينه و مهتاب، بي بي شهربانو
پاسخ به كامنت هاي پست قبل:
به شدت جوگيرم كه تو شريف قبول شدم و البته به كسي ربط نداره!
من روزانه قبول شدم، در نتيجه شهريه اي ندادم!
اول عادله و سپس محمد دعوتم كردن كه بهترين پستم رو انتخاب كنم. اول خواستم از زير بار اين مسئوليت شونه خالي كنم و بگم كه "بهترين پست، پستي هست كه ننوشتم" و ديدم اين جمله خيلي آرمانگرايانه هست ولي من آدم رئاليستي هستم و اين جمله براي من تعريف نشده است. بعد به فكرم زد كه بگم پست ها مثل بچه هاي من هستن و آدم همه بچه هاشو به يه اندازه دوست داره كه به ياد جمله كمال الملك در پاسخ به رضا خان كه گفته بود خدا شما هنرمندا رو بيشتر دوست داره گفت تو خونه هم بجه هاي شيرين بيشتر مورد توجه هستن و اين نقشه هم نقش بر آب شد. فكر مي كنم اگه واقعا بخوام درباره بهترين پستم بنويسم بايد نوشته هاي اجتماعي و سياسي و نوشته هاي معرفتي رو بي خيال شم چون در اين جور مسايل دچار تضاد هاي بسياري هستم و هنوز به خط فكري مشخصي در اين زمينه ها نرسيدم. شايد در تنها زمينه اي كه به نتيجه قطعي رسيدم به عشق باشه و او! واسه همين بهتر ديدم يكي از نوشته هاي عاشقونه رو انتخاب كنم. تاج سرم رو خيلي دوست دارم ولي دوست دارم از نوشته هاي وبلاگ قبلي كه فكر كنم نخوندين اسم ببريم، پس اين نوشته رو بخونين!
اما درباره الفباي وبلاگ نويسي كه محمد دعوتم كرده چيز خاصي به ذهنم نمي رسه جز اينكه بايد به خواننده و تفكرات او احترام گذاشت ولي از دلمشغولي هاي شخصي نوشت!
اين دوستان روهم به ادامه بازي دعوت مي كنم:
روسپيگري، دسي ژن، كلبه عشق ، تب 40 درجه، چقدر خوب بود اگه، آهو، راديو سيتي، بادوم، آيينه و مهتاب، بي بي شهربانو
پاسخ به كامنت هاي پست قبل:
به شدت جوگيرم كه تو شريف قبول شدم و البته به كسي ربط نداره!
من روزانه قبول شدم، در نتيجه شهريه اي ندادم!