وطن

Tuesday, September 18, 2007

وطن براي من يعني ايران و ايراني بعني ماردم و نه پدرم!
وطن يعني تعلق خاطر، وطن يعني خاك و فقط هم همين خاك، وطن يعني زبون مادري، حتي فكر اينكه يه روز بتونم همه احساسم رو به يه زبونه ديگه بگم نمي تونم بكنم، همه احساس هاي من فارسيه! وطن يعني گذشته پر از خاطره و نوستاژيك ، يعني حال پر كشمكش و خسته كننده و آزاردهنده، وطن يعني آينده و روياي بهتر شدن!
خيلي وقته دارم تلاش مي كنم كه افكارم رو يه كم بازتر كنم و زياد در بند مرزها نباشم ولي نمي تونم، وطن براي من جايي جز ايران با همين مرزهاي قراردادي نمي تونه باشه! من نمي تونم فراتر از مرزها به وطن نگاه كنم! نمي تونم ولي اي كاش مي تونستم! ای کاش ادمی وطنش را همچون بنفشه ها با خود ببرد هرکجا که خواست...

براي از وطن نوشتن نياز به دعوتنامه نيست پس لطفا همه بنويسيد!
پ.ن1: اين نوشته اولين پستي است كه از سايت دانشكده استفاده مي كنم.
پ.ن2: اولين كلاس تموم شد،دكتر فيض بخش كه فوق دكتري از توكيو داره، استاد باسواد و سختگيري بنظر مي رسه، فعلا براي شروع 3 كتاب انگليسي و يه كتاب فارسي معرفي كرده كه خوندنش الزاميه!!!
پ.ن3: سايت دانشكده سرعتش بد نيست، ولي نكته مهمش اينه كه فيلتر نداره و بعد مدتها دارم يه كم اوركات بازي مي كنم.
Powered by: Blogger