توسعه اقتصادی یا توسعه سیاسی؟ توسعه اقتصادی یا توسعه سیاسی؟ اقتصاد یا سیاست؟؟ این سوال چالش برانگیز سیاستمداران و متفکرین عرصه سیاست از زمانهای خیلی پیش بوده و بنظر من هیچ جواب مشخص و قاطعی نداره! جواب این سوال کاملا اقتضاییه و به محیط و ابزار موجود بستگی داره ، با یه تقسیم بندی ساده میشه گروه های سیاسی داخل رو به 3 دسته تفسیم کرد:
1- گروه های طرفدار توسعه سیاسی یعنی طرفدار های خاتمی
2- گروه های حامی توسعه اقتصادی یعنی دار و دسته هاشمی
3-گروه های حامی ارزش های ابتدایی انقلاب یعنی اصولگراها بطور کلی
تکلیف گروه سوم با خودش و ما معلومه، اما برای انتخاب بین دو گروه دیگه باید به همون سوال اساسی پاسخ داد، اینکه بالاخره توسعه سیاسی با اقتصادی و هر کدوم در چه شرایط زمانی و مکانی و سیاسی اولویت داره بر دیگری.و اینکه در شرایط سیاسی و اقتصادی ایران امروز کدوم بر دیگری ترجیح داره؛کدوم؟ خاتمی منادی توسعه سیاسی ویا هاشمی منادی توسعه اقتصادی؟ هر گروه هم 8 سال بر مسند کار بودن و کارنامه هر کدوم مشخصه.
نمی خوام که با بحث های تئوریک اثبات کنم که حالا توسعه اقتصادی لازمه توسعه سیاسیه و بدون اقتصادی پویا، سیاستی پویا امکان پذیر نیست؛ یا اینکه از فرق مدیریت علمی تر و اقتصاد پویاتر کارگزاران در برابر مدیریت رادیکالتر و احساساتی تر دوم خردادی ها بگم! فقط می خوام از حسم نسبت به این دو گروه بگم: خیلی وقته نسبت به دوم خردادی ها بدبین شدم، گروهی که با استفاده ابزاری از جوانان به هر جا که می خواست رسید و نه فقط جوانان بلکه بقیه حامیانش رو هم دور زد. گروهی که بجای اینکه عمل کنه وقتشه گذاشت برای تئوری سازی و شعار دادن . اما کارگزاران رو هر چه بیشتر باهاشون آشنا میشم مدیری بزرگ می بینم که حالا شاید به بعضی از مسائل سیاسی اهمیت ندن ولی در کارهای اجرایی فوق العاده هستن. واقعا فوق العاده! شاید هر کسی که کارنامه کرباسچی و یا زنگنه و دیگر مدیران این بخش از دید علمی بررسی کنه بتونه به همین حسی که من دارم برسه!
2 شب پیش واسه اولین بار به جلسه انجمن فارغ التحصیلان دانشگاه نفت رفتم؛ میشه گفت همه چی خیلی خوب بود جز اینکه اکثرا جزو فارغ التحصیلان قدیمی دانشگاه بودن و من نمی شناختمشون! نعمت زاده وزیر اسبق و مدیر عامل فعلی شرکت پالایش و پخش نفت یکی از همون کارگزارانیه که کارنامه اجراییش کارنامه قابل قبولی محسوب میشه و قابل دفاع، از تجربه ها و افکارش گفت که شنیدنی بود!
دیدن و حرف زدن با فریبا امامی و امین خان مرتضی پور و همسرشون صبا جالب ترین بخش ماجرا بود، برام جالب بود که چطور فقط بعد از چند سال کار کردن آدم اینقدر پخته تر میشه! البته منظورم فقط امین بود؛ چون خانوم ها که فقط فکر خوشگذرونی بودن.
حس خوبی بود؛ حس خوبی که بین بچه های دانشگاه نفت باشی، حس اینکه دنیا دیگه فقط یه بعدی نیست؛ دیگه فقط درس نیست! دیگه میشه نشست به همه چیز خندید! میشه خوش بود فقط بخاطر خوشی! میشه حس کرد یه هویت داری بنام نفت که پیوندت میده به آدم های زیادی که همه مثل خودت نسبت به این هویت و عامل سازنده اش یعنی دانشگاه نفت تعصب دارن.
مرسی فریبا و امین و صبا!
پ.ب.ن: هنوز 1 دقیقه از فیلم نگذشته که با پخش اولین صحنه فیلم مشهدی 2 بلند میشه و زیر لب یه چیزی میگه و میره. نیم ساعت بعد مشهدی 1 بلند میشه و میگه من نیاز به حموم پیدا کردم و میره! بقیه فیلم رو باید 2 نفری می بینیم....