پشت پرده دفاع از حقوق بشر

Saturday, June 30, 2007

در دو قرن اخیر دو اتفاق مهم در جهان افتادش که اکثر مردم اون رو معلول جریانات فکری بشر دوستانه می دونن. اون دو اتفاق مهم لغو بردگی و لغو مالکیت های بزرگ بر زمین های کشاورزی بود. شاید این دو اتفاق باعث بهبود زندگی بشر شده باشه ولی مسلما تصور اینکه افکار بشر دوستانه علت چنین اتفاقات و تصمیم هایی شده، خیالی پوچ وباطله. همیشه دفاع از حقوق بشر سرپوشی زیبا بر دفاع از منافع صاحبان قدرت و ثروت بوده و در این دو مورد هم جزاین نیست.
علت اصلی لغو بردگی اختراع منابع جدید نیرو بود که ارزون تر از نیروی بردگان تمام می شد. در واقع اختراعات فنی نیاز به بردگان رو از بین برد. صاحبان سرمایه و زمینداران بزرگ با دریافتن چنین موضوعی حاضر به آزاد کردن برده ها شدن.
لغو مالکیت مالکان بر زمین های کشاورزی همزمان بود با ظهور صنایع جدید و پیشرفت های صنعتی بزرگ. لازمه توسعه صنعت ، داشتن بازار و مشتریه، اگه این مشتریان فقط عده خیلی معدود مالکان باشن، توسعه صنعت عملی وبصرفه نیست. نفع صاحبان سرمایه در اینه که دهقانان بی چیز تبدیل به خریداران محصولات تولید شده توسط صاحبان صنایع گردند. یعنی مالکیت های بزرگ لغو بشه و دهقانان صاحب زمین های کوچک بشن. صنعت در عین حال درجستجوی کارگره و این کارگران رو با لغو مالکیت بزرگ و دخالت صنعت در ده و روونه کردن عده زیادی از دهقانان به شهرها تامین می کنه.

رئیس جمهور عملگرا

Thursday, June 28, 2007

احمدی نژاد ضعف ها و کاستی های زیادی داره ولی یه خصوصیت مثبت خیلی بارز داره، او تصمیم می گیره و در اجرای اون مصممه. چنین صقتی برای به مدیر اجرایی لازم و ضروریه. خاتمی با بسیاری از سیاست های هاشمی در عرصه سیاست داخلی ، خارجی و حتی اقتصاد مخالف بود ولی دوران او دوران تثبیت بود. تثبیت سیاست های قبلی و حرکت آروم رو به جلو. خاتمی مرد تصمیم های سخت نبود. او بر خلاف اسمش اصلاح طلب نبود، بلکه ذاتا ترسو و محافظه کار بوده و هستش. او حتی عملی رو که بوضوح و روشنی (دست دادن با خانم ها ) انجام داده، رو تکذیب می کنه. خاتمی اعتماد به نفس نداشت و بهمین دلیل نتونست یه مدیر اجرایی خوب باشه. در حالیکه او مردی فوق العاده با افکاری روشن و حرف هایی زیباتر بود. در نقطه مقابل او احمدی نژاد قرار داره. مردی با افکار کوته بینانه و در اوج تنگ نظری، ولی او یک مدیر اجراییه . او بر خلاف خاتمی بد حرف می زنه ولی حرف هاش رو تکذیب نمی کنه حتی اگه براش دردسرساز بشه.(تکرار صحبت هاش در مورد نابودی اسراییل). او می دونه هر تصمیمی هم موافق داره و هم مخالف. او از مخالف نمی ترسه. او بر خلاف خاتمی با قدرت تصمیم می گیره و این بارزترین ویژگی اوست. (حتی اگه خیلی از تصمیم هاش اشتباه باشه.) او در این 2 سال 2 تصمیم مهم و حیاتی گرفت که بیشتر از خودش، دولت های بعدی از ثمرات اون بهره مند میشن. تصمیمات جنجالی و سخت که خاتمی جرات گرفتنش رو نداشت با اینکه مطمئنا خودش هم درستی این تصمیمات رو قبول داره. 1- مذاکره با امریکا 2- سهمیه بندی بنزین. تصمیم اول یه تابو شکنی همراه با مخالفت های تندرو ها و تصمیم دوم، تصمیمی با مخالفت های عامه بود. مشخصه که ایندو تصمیم به سود کشوره ولی کمتر کسی در این نظام جرات گرفتن چنین تصمیماتی رو داره. نهادینه شدن این تصمیمات یکی دو سالی طول می کشه و اون زمان مخالفت ها هم فراموشی شده و دولت بعدی می تونه از اون بهره ببره.

انتخابات طوفانی؟

Monday, June 25, 2007

چند روزیه که جزوه مبانی علم سیاست دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران رو می خونم. فصل ششم این جزوه درباره انتخاب سیاسیه. این بحث به شامل 3 دسته افراد میشه: رهبران سیاسی (کسانی که قراره مردم بهشون رای بدن) و فعالین سیاسی (کسانی که برای رهبران رای جمع می کنن) و انتخاب کنندگان و درباره دلایل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی که مردم رای میدن بحث های زیادی می کنه. موضوعی که برام خیلی جالب بود اینه که انتخاب کنندگان رو به چند دسته مختلف تقسیم می کنه که یکی از اون دسته ها مردمی هستن که در تصمیم گیری مردد هستن و هنوز نتونستن تصمیم بگیرن که در به چه حزبی رای میدن و یا اصلا در انتخابات شرکت میکنن یا نه! یه جایی اشاره می کنه که کوچک ترین عواملی می تونه بر تصمیم اینگونه افراد تاثیر گذار باشه . مثال می زنه که بارانی و طوفانی شدن روز انتخابات ممکن است عده زیادی از این مردم رو از رای دادن منصرف کنه. حالا فکر می کنین اگه روز انتخابات در ایران طوفان بشه، اصلاح طلبان بیشتر ضرر می کنن یا محافظه کاران؟

شریعتی

Wednesday, June 20, 2007

ای علی! همیشه فکر می‌کردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت و چقدر متأثرم که اکنون من بر تو مرثیه میخوانم ! ای علی! من آمده‌ام که بر حال زار خود گریه کنم، زیرا تو بزرگتر از آنی که به گریه و لابه ما احتیاج داشته باشی!...خوش داشتم که وجود غم‌آلود خود را به سرپنجه هنرمند تو بسپارم، و تو نیِ وجودم را با هنرمندی خود بنوازی و از لابلای زیر و بم تار و پود وجودم، سرود عشق و آوای تنهایی و آواز بیابان و موسیقی آسمان بشنوی.می‌خواستم که غم‌های دلم را بر تو بگشایم و تو «اکسیر صفت» غم‌های کثیفم را به زیبایی مبدّل کنی و سوزوگداز دلم را تسکین بخشی.
"مرثیه دکتر علی شریعتی به قلم شهید چمران"
پ.ن: وبلاگ نویسی من 4 ساله شده.

روشنفکر و سیاست

Sunday, June 17, 2007

مدتی است بحثی درباره ارتباط روشنفکر و سیاست و حضور روشنفکران در عرصه سیاست شروع شده. در این بحث باید به تفاوت های مهم روشنفکر و سیاستمدار توجه کرد:
1-سیاستمدار به یک باور و تئوری ثابت رسیده و بر اساس آن عمل می کنه، در حالیکه روشنفکر هیچ گاه به خط فکری ثابتی نمی رسه و همواره از افکار جدید استقبال می کنه ، روشنفکری که سالها از یک خط فکری تبعیت کنه، دیگر روشنفکر نیست. همچنین سیاستمداری که تئوری می ده دیگر یک مدیر اجرایی نیست. سیاستمدار باید به حقیقتی رسیده باشه و بر آن اساس فعالیت کنه و روشنفکر نباید به حقیقتی رسیده باشه و و همیشه در پی حقیقت باشه.
2-روشنفکر نباید مصلح باشه. در حالیکه سیاستمدار باید مصلح باشه. سیاستمدار باید بر اساس موقعیت زمانی و مکانی تصمیم بگیره ولی روشنفکر همیشه باید اونچه به اون اعتقاد داره رو بیان کنه. چه بیان این اعتقاد به سود خود، مردم، یا دولت باشه و یا علیه خود و مردم و دولت.
با توجه به این تفاوت ها میشه فهمید که هر روشنفکری که وارد عرصه سیاست بشه، باید رفتاری متفاوت با اونچه در قبل داشت را در پیش بگیره و هرگز نمیشه یه سیاستمدار رو روشنفکر نامید. و حیات و بقای روشنفکری در عدم حضور در سیاسته.

پاس و همدان

Tuesday, June 12, 2007

من نمی دونم چرا همه از انتقال باشگاه پاس به همدان انتقاد می کنند، همه این کار رو باعث نابودی تیم ریشه دار پاس می دونند. در حالیکه من فکر می کنم این تصمیم یکی از عاقلانه و منطقی ترین تصمیمی بود که در دولت نهم گرفته شد. باشگاهی که بعد از 50 سال استفاده از بودجه دولتی نتوانسته حتی اندک طرفداری نیز جذب کند، چه سودی برای پیشرفت این فوتبال خواهد داشت. در واقع من فکر می کنم اگه دولت می خواد برای فوتبال سرمایه گذاری کنه نباید در تهران با وجود این همه شرکت بزرگ خصوصی و سرمایه داران بزرگ کشوری چنین کاری کنه. بهر حال استفاده از بودجه عمومی حق همه مردم ایرانه و بهتر اینه در جاهایی این بودجه صرف بشه که ظرفیت هایی برای خصوصی سازی نداره و نه در پایتخت. تمرکز سرمایه گذاری فوتبال در چند شهر مطمئنا برای قوتبال مفید نخواهد بود و استعداد های زیادی دیده نخواهند شد. تیم پاس در همدان بر خلاف تهران طرفدار زیادی خواهد داشت و این باعث رونق بیش از پیش فوتبال خواهد شد.

هم میهن

Sunday, June 10, 2007

از شماره پنجم هم میهن رو هر روز می خونم، و به نگاه کردن به تیترهای اعتماد و اعتماد ملی و شرق بسنده می کنم. مهمترین دلیلی که هم میهن رو بر بقیه ترجیح میدم مطمئنا محمد قوچانیه. همیشه باید از قوچانی انتظار ابتکاری تازه داشت. صفحات اول هم میهن بدجوری به دلم نشسته، و همچنین باشگاه روشنفکران. کلا روزنامه ای قابل دفاع و با کلی حرف هست که من همیشه وقت نمی کنم که همه مطالبی که دوست دارم رو بخونم. با این حال هنوز نتونسته به دوران اوج شرق برسه.صفحات فرهنگی و اندیشه شرق واقعا ستودنی بود و بنظر میاد که هم میهن در این صفحات خیلی عقب تر از شرقه. از صفحه 13 هم میهن دوم خیلی خوشم میاد. مقالاتش دقیقا همونیه که من از خوندنشون سیر نمیشم.
پ.ن: چه میکنه این مسی! حیف از این دقیقه لعنتی 89 که بارسلون گل خورد و رئال زد!

موسیقی زبان اعتراض

Wednesday, June 06, 2007

استاد محمد رضا شجریان: موسیقی در هر سرزمینی پیام آن سرزمین است. سروش سرزمین و سروش مردمش است. این سروشها هم بستگی به اتفاقاتی دارد که در آن سرزمین می‌افتد و موسیقی تابع شرایط زندگی و روحیه‌ی مردمش است. چون هنرمند میان مردمش زندگی می‌کند و تابع آن شرایط است و آن موسیقی که از دل آن می‌آید بیرون پیام‌آور خواسته‌ها و نیازهای مردم است و موقعیت مردم را دارد. موسیقی‌ای که در ایران در طول سالیان بوده است همیشه تحت تاثیر فشارها و محدودیت‌ها و ستم‌ها و استبداد حکما بوده است. این موسیقی همیشه زبان اعتراض مردم بوده، زبان گله‌ و شکایت این اتفاقات بوده است و ما نمی‌توانیم بیرون از این منطقه باشیم. مثل این می‌ماند که یک نقاش قلم مو را که برمی‌دارد با رنگ و قلم مو آنچه را در درونش هست بر تابلو می‌آورد. اگر تابلویی شاد می‌کشد یا غمناک و یا هر تابلویی که می‌کشد، قلم مو و رنگ آنجا کاره‌ای نیستند، آنها فقط ابزار دست نقاش‌اند. نت‌ها و گامها و جمله‌بندی‌ها در دست ما تابع آن روحیات و حال و هوای درونی ما است. حال و هوای درونی ما حال و هوای درونی جامعه و محیط ما است. موسیقی‌ای که امروز در میان جوانان ما الان خیلی مشتاق پیدا کرده است، به‌علت فشاری‌ست که روی جوانها هست، محدودیت‌هایی که روی جوانها می‌شود، توهینی‌ست که به آنها می‌شود و مشکلات دیگری که الان جوانها دارند. این موسیقی بازگوکننده‌ی این اتفاقات است و شاید بشود گفت نوعی دلجویی‌ست که آدم از مردمش می‌کند با بازگوکردن این اتفاقات. ولی ممکن است برای جوانهای خارج از کشور خیلی این موسیقی خوشایند نباشد، چون جوانی که در خارج از کشور زندگی می‌کند مثل جوانی که در ایران هست، توهینی به او نمی‌شود، فشار رویش نیست و حتا به لباس‌پوشیدنش دیگر کاری ندارند. آنجا به لباس‌پوشیدنش کار دارند، آنجا به هر چیزش کار دارند و هیچی ندارد. این است که آن موسیقی‌ای که مال آن جوان است برای جوان خارج از کشور خوشایند نیست.
گفتگوی دویچه وله با استاد شجریان را اینجا بخوانید.

عاشق سوخته

Sunday, June 03, 2007

پرده بردار از رخ، چهره گشا، ناز بس است
عاشق سوخته را دیدن رویت، هوس است
دست ازدامنت ای دوست نخواهم برداشت
تا من دلشده را یک رمق و یک نفس است
Powered by: Blogger