ما چگونه ما شديم!
Tuesday, December 13, 2005
«ما چگونه ما شدیم؟» اثر جاودانه صادق «زیباکلام» تا کنون بارها تجدید چاپ شده و بسیاری نیز خط به خط آن را خوانده اند. عصاره کلام «زیباکلام» در این نوشتار این بوده که «ما تا به کی می خواهیم ضعف ها و مشکلات و نابسامانی ها و عقب ماندگی هایمان را بر گردن دیگران بیندازیم و با مقصر نمودن آنها، چشم بر روی واقعیات آنچه بوده ایم، ببندیم؟»
در واقع از این کلام «زیباکلام» می توان استدلال کرد که بسیاری بر این اعتقاد راسخند که جامعه ما که در پارادایم سیاسی اش، نه هرگز خطایی مرتکب شده و نه اشتباهی نموده، بلکه خطاها و اشتباهات و معضلات از ناحیه دیگران (خارجی ها و استعمار و غربی ها و استکبار و امپریالیسم و سرمایه داری) می باشد، طرح اینکه ما در ما شدنمان چه نقشی داشته ایم، برایشان کمی سخت و سخیف بیاید.
به هر روی خواندن این کتاب که می تواند راهنمای جالبی باشد برای فهمیدن بسیاری از مسائل در تاریخ معاصر و تاریخ گذشته ایران، چراغ چند سوال عمده را در ذهن خواننده روشن می سازد. سوال هایی نظیر اینکه چرا آن همه ضعف و انحطاط و عقب ماندگی در جامعه ایران به وجود آمده بود؟ و یا اینکه اگر ایران کشوری ضعیف و عقب مانده نبود، آیا استعمار می توانست در آن نفوذ کرده و مصیبت های تازه تری برای آن به وجود آورد؟ و سوال دیگر اینکه چگونه اروپاییان آن همه توانمند گشته و پیشرفت نموده بودند در حالی که ایران عصر قاجار، آن قدر ضعیف و زبون و عقب مانده بود؟ و همچنین سوال دیگری که آیا اروپاییان همواره در طول تاریخ توانمند بوده اند و ایرانیان ضعیف و ناتوان؟ و... می تواند پلی باشد برای فهمیدن اینکه ما شدن ما به چه دلیلی رخ داد و نه اینکه ما کردن ما از سوی غربیان و هر آنچه اسمش را بگذارید انجام گرفت.
موضوع : کتاب |
فهميدم كه-1
Sunday, December 11, 2005
۱- فهمیدم نقص فنی هیچ فرقی با خدا و آپارتمان ۱۰ طبقه هیچ فرقی با دشمنان اسلام ندارد . چه بخاطر نقص فنی کشته شوی چه در راه خدا ، چه در مبارزه با دشمنان اسلام و میهن کشته شوی چه در چالش و مبارزه با آپارتمان ۱۰ طبقه ، شهید می شوی.
۲- فهمیدم همیشه لازم نیست که یک کاره یا مسئولی شوی تا خونت از بقیه مردم رنگین تر شود ، می توانی خبرنگار شوی ، می توانی اصحاب رسانه شوی آنوقت خونت رنگین تر خواهد شد ،آنوقت اگر بمیری همه سیاه ها ، سیاهتر خواهد شد که در موارد مشابه قبلی این همه سیاه نبود ، حتی تلویزیون ما هم سیاهتر شده است.
۳- فهمیدم آلودگی هوا از اسرائیل خطرناکتر است و حتی از آمریکا هم خطرناکتر ، مگر نه اینکه آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند ولی آلودگی هوا نه یک غلط بلکه ده ها غلط کرده ، همه جا را تعطیل کرده ، تهران را فلج کرده و حتی مراسم بزرگداشت روز دانشجو را ازهفته قبل به این هفته شیفت کرده است.
موضوع : جامعه |
عشق: از رويا تا واقعيت
Friday, December 02, 2005
همانگونه كه خنديدن و گريستنمان، نشانههايي از حضور ما در جهاني نامتوازن است همچنين به گمان من، عشق نشانهاي جديتر از فاصلهي ميان واقعيت موجود و اتوپیای ذهن است. درک ما از معشوق، به معناي فهم واقعيت و چيستي معشوق نيست. درک ما، يعني آن معنا و رویایی كه ما در خيال خود از معشوق پديد ميآوريم. خيال ما هم آن چنان بلند پرواز هست که رویاهایش را در اوج كمال و بي نقصي بيافريند.
از جاذبهها و محروميتهاي جنسي كه بگذريم، بسا كه واقعيت معشوق پست تر و پایین تراز آن تصور و رویایی باشد كه عاشق در خيال خود آفريدهاست. يعني او هم شايد آدمي معمولي از جنس همين واقعيت و هم سطح آدمهاي معمولي ديگر باشد.
از اين نگاه، به نظر ميرسد كه فرق نهادن زندگي زناشويي به عنوان امري واقعي و عيني، از مقولهي عشق چندان هم بي ربط نباشد. شاید براي تدارك زندگي مشترک، به دوست داشتن ها و همدليهاي معقول و متوازن بيشتر نياز هست تا به شورمنديهاي عاشقانه.
عشق یک چيز است و زندگي مشترك خانوادگي چيزي ديگر. پذيرش اين نظريه البته شاید گران ميآيد. از اين رو كه ميخواهيم سوداي عاشقيمان را پيش شرط ازدواج و زندگي مشترك كنيم : مگر ميتوان عاشق ديگري بود و همآغوش ديگري شد؟
در اين بین، نامهايي مانند: «شهوت»، «ميل» «محبت»، «دوستي» و «عشق»، همه اشاره به حالاتي هستند كه شايد روي يك طيف گسترده قابل شناسايي باشند. يعني كه اين همه سخت با هم خويشاوند، درهم تنيده، و يگانه بنظر می رسند. اما با همهي اين يگانگي، مرز ميان اينها كجاست؟ شايد تعيين اين مرزها بستگي به آگاهي و فهم ما از خودمان دارد.ترتیب نامها را بهگونهاي آوردم تا نشان داده باشم كه آدمي از سكس محض، بار سفر ميبندد و میآيد، منزل به منزل، تا دردهاي بيتابگرانهي عشق. و بسا كه در ميانهي سفر، در ترديد ميان اين دو باشد.
موضوع : عشق |
احمدي نژاد و توهم
Tuesday, November 29, 2005
یکی از همراهان در سازمان ملل:«وقتي تو شروع كردي «بسما..» و «اللهم» را گفتي، من ديدم يك نوري آمد، تو را احاطه كرد و تو تا آخر در يك حصن و حصاري رفت» ، یکی به من بگه این یعنی چه؟؟؟؟؟؟؟ «اين را من خودم هم احساس كردم كه فضا يك دفعه عوض شد و همه حدود بيستوهفت، هشت دقيقه تمام، اين سران مژه نزدند. اينكه ميگم مژه نزدند، غلو نميكنم. اغراق نيست، چون نگاه ميكردم، همه سران مبهوت مانده بودند. انگار يك دستي همه آنان را گرفته بود، آنجا نشانده بود.» ، این چی؟؟؟؟؟ نمی دانم شاید از آنجایی که محمدرضا پهلوی خودش را "کمربسته امام علی" می دانست و حتی معتقد بود حتی یک بار حضرت ابوالفضل او را از مرگ نجات داده ، شاید هم این آقای احمدی نژاد وقتی دیده مردم ایران اینقدر ساده هستند که به او رای می دهند می تواند باورهای مذهبی مردم رابه بازی گرفته و روش ها و سیاست های خود را به ارزشهای دینی مردم تطهیر کند . شاید هم نه ، شاید هم جناب احمدی نژاد فیلم هایی که درباره ائمه پخش شده را دیدند و فکر کردند واقعا آنها در حصاری از نور بودند و خودش را هم فردی از جنس آنان حساب می کند!!!! واقعا نمی دانم آیا در جایی آمده است که ائمه معصومین در هاله ای از نور بودند؟؟؟؟هر چند که اگر آنچنین هم بود فرقی به حال جناب احمدی نژاد نمی کرد . و اما بخش بعدی بیانات ایشان مبنی بر اینکه« اينکه می گم مژه نزدند، غلو نمی کنم، اغراق نيست، چون نگاه می کردم، همه سران مبهوت مانده بودند» ، اصلا ممکن هست آدم از آن فاصله که فکر نکنم ۱۰ متر کمتر باشد مژه های این همه آدم را ببیند و اینکه چند بار این امر رابیان می کند که غلو نیست خود دلیلی واضح و مبرهن نه بر اینکه غلو می باشد بلکه دلیلی بر اینکه این ادعا دروغ میباشد هست، این نکته هم از یادمان نرود که ایشان در حال ایراد(احتمالا)مهمترین سخنرانی عمرشان بودند . و شاید اکنون که کتابهای زیادی درباره انواع بیماریهای روانی محمدرضا شاه می خوانیم روزی شاهد کتابی درباره بیماری خود بزرگ بینی و توهمات رئیس جمهور احمدی نژاد باشیم و شاید هزار بیماری دیگر.
موضوع : سیاست |
ماجراهاي نفت و وزيرش -2
Wednesday, November 23, 2005
آراي ريخته شده 254
تعداد آراء موافق: 77
تعداداراء مخالف: 139
ممتنع: 38
فعلا تا اطلاع ثانوی پول نفت به سر سفره های مردم نخواهد آمد ، مهمترین وزارتخانه هنوز وزیر ندارد چون جناب احمدی نژاد مصمم هستند کسانی را انتخاب کنند که بویی از مدیریت کلان کشور نبردند ، چون خودش فردی در آن حد نیست ، و در آن صورت وزیر از رئیس جمهور فرد بهتری خواهد شد ، بنظرم احمدی نژاد دوست دارد وزرای او افرادی باشند که وزارت را وام گرفته از او بدانند تا فقط مطیع دستورات او باشند ، بدون شک مدیر درجه ۱ حاضر نخواهد شد اوامر او را کامل اجرا کند ، احمدی نژاد کار را بدان حد رسانده که خوش چهره به طنز می گوید :"قرار شده هياتي نيز از ايران در افغانستان به دنبال يك وزير نفت بگردد چون به نظر مي رسد در ايران قحط الرجال است" اگر هشت سال قبل سید محمد خاتمی اصلاح طلب توانست به رغم تمام مخالفت هایی که با دو تن از کلیدی ترین وزرای پیشنهادی اش هم چون عبدالله نوری و مهاجرانی در مجلس محافظه کاران صورت گرفت، کابینه خویش را در اولین گام به صورت کامل تشکیل دهد، اما اکنون محمود احمدی نژاد اصولگرا در سومین گام تکمیل کابینه خویش هم چنان با مخالفت مجلسیان مواجه شده است تا با گذشت چهارماه از به دست گرفتن سکان بالاترین مقام اجرایی کشور هنوز وزارتخانه ای که باید اصلی ترین شعار انتخاباتی وی را عملیاتی کند بدون وزیر باقی بماند. اکبر ترکان هم با تقدیر از مجلس خواهان این شده که زنگنه را برگردانند ، با اینکه می دانم احمدی نژاد این کار را نخواهد کرد ولی خودم هم او را اصلا فرد مناسبی نمی بینم ، او مدیر موفقی نبود هر چند که از این ۳ گزینه پیشنهادی یک سرو گردن بالاتر است . باید پذیرفت تعداد افرادی که حاضرند با او کار کنند زیاد نیستند ، احمدی نژاد کم کم به آخر خط می رسد .
موضوع : سیاست |
خسرو آواز ايران در تهران مي خواند
Saturday, November 19, 2005
صداي استاد محمد رضـا شجـريـان ۸تا ۱۲ آذر در تالار بزرگ ايـران طنين انداز مي شود. حسين عليزاده به عنوان نوازنده تـار , كيهان كلهر به عنوان نوازنده كمانچـه و همايون شجريان به عنوان نوازنده تنبـك در اين كنسرت استاد محمد رضا شجـريـان را همـراهـي ميكنند. همايون شجريان علاوه بر نوازنـدگـي , هچون گذشته پدر را در اواز نيـز همـراهـي ميكند .
موضوع : موسیقی |
وظایف الاعضا
Monday, November 14, 2005
وظایف الاعضا
دهان:دهان از لب و دندان و زبان تشکیل میشود. فکر کردیم شاید شما ندانید وقتی دهانی سرویس میشود ، در واقع همه اینها با هم سرویس میشوند که به آن میگویند: جنرال سرویس
ما نمیدانیم وظیفه اصلی دهان گفتن است یا خوردن. خوردن به نظر صحیح تر می آید. چون خیلی از افراد فقط می خورند و صدایش را در نمی آورند. بعضی از حکما معتقدند که دهان اگر حرفی نزند، سرویس هم نمی شود. پس همان بهتر که وظیفه اصلی اش خوردن باشد.
لب:
لب وظایف زیادی بعهده دارد. در آقایان اضافه کاری هم میکند، یعنی به حمل سبیل هم می پردازد. سبیل هم بعنوان تشکر گاهی روی لب آقایان را میپوشاند و نمیگذارد بعضی از معایب آنان آشکار شود... عضو یاد شده واقعا هم سانسور کردنی است. چون گاهی اوقات کارهایی انجام میدهد که خلاف اخلاق است. مثلا یک دفعه میرود روی لبی می نشیند که غنچه شده است و صدایی در می آید که دیگر مربوط به دستگاه تکلم نیست. مخصوصا در ایام نوروز. بعضی که در کار داد و ستد لب هستند عقیده دارند این معامله خیلی پرمنفعت است، چون اگر جنس را پس بگیرند، دوبرابر می شود.
حالا که صحبت از معامله شد، این را هم اضافه کنیم کع بعضی ها اگر لب تر کنند، مبالغ زیادی به حسابشان واریز می گردد و لب و لوچه کسانی هم که در بازی شرکت ندارند آویزان میشود. ما چند نوع لب داریم: لب قیطانی ، لب قلوه ای، لب شتری.وقتی حافظ میگوید : " لب لعلی گزیده ام که مپرس" منظورش نوع مرغوب آن بوده است. بعضی هم لب خوانی میکنند. یعنی طرف هنوز حرفی نزده منظورش را می فهمند و به دیگران می فهمانند.
دندان:
وظیفه اصلی دندان، جویدن است. وظیفه ثانوی آن زیبا سازی صورت است به وقت خندیدن با همکاری لب. مشروط بر این که آن را کرم نخورده باشد.
حکیم غزنه میفرماید:" لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید." با این حساب ، اگر کسی دندان نداشته باشد توحیدگویی او نیمه کاره می ماند و اگر با دندان مصنوعی این عمل را انجام دهد فکر نمی کنیم کارش اصالت چندانی داشته باشد. میگویند: "هر آن کس که دندان دهد، نان دهد" متاسفانه در دوره ما نظم کارها مقداری به هم خورده است. یعنی بیشتر انسانها وقتی دندان دارند، نان ندارند. وقتی هم که نان دارند، دندان ندارند. چون دندان ندارند، چیزی هم باب دندان آنها نیست. آنها دندان طمعشان کنده شده و نمیتوانند برای کسی دندان تیز کنند.
زبان:
وظیفه اصلی زبان تکلم است. شاعر فرماید: " زبان در دهان ای خردمند چیست؟.... کلید در گنج صاحب هنر" . گاهی این کلید به درد نمیخورد، گاهی هم در را باز میکند، اما خزینه خالی است. عده ای با عضو یاد شده زبان بازی میکنند و عده ای هم بازی های زبانی. زبان اگر بیش از حد به سرخی گراید به سر سبز آسیب جدی می رساند، پس همان بهتر که چنین زبانی فقط تمبر بچسباند.
موضوع : متفرقه |
عسلویه از زاویه دیگر "آخر دنیا"
Friday, November 11, 2005
" جايي كه ارتباطات با آدم هاي ديگر به صفر برسد، نه مغازه اي، نه سينمايي، نه تفريحي پس به چه دردي مي خورد كار سخت براي همه سخت است و مرد و زن ندارد. من به اين كار سخت عادت كردم اما آنقدر در حاشيه به ما سخت مي گذرد كه تو را از پا مي اندازد هر روز از ساعت پنج صبح بيدار مي شويم و تا محل كارمان يك ساعت و نيم در راهيم. همين مسير را نيز از ساعت هفت تا هشت و نيم شب تحمل مي كنيم."
به او مي گويم خب اين مسير طولاني براي همه هست. مگر نه!
"اي كاش حداقل عكس هاي جاده عسلويه تا جم را نشانت مي دادم. مسير طولاني و پر پيچ وخم است كه اگر هم در اين اوضاع باران بيايد جاده را صد چندان ناامن مي كند."
روستاي جم در هفتاد كيلومتري عسلويه قراردارد. آب و هوايش بهتر از عسلويه است. خوابگاه دختران با امكانات مناسب در آنجا مستقر است. اما اين دختران آنجا را فقط به خاطر مسير طولاني و پيچ در پيچش دوست ندارند.
"خوابگاه مردان در شيرينو همين نزديكي عسلويه است. ما هم دوست داريم آنجا برايمان خوابگاه درست كنند. اشكالي كه ندارد. درست مي گويم؟ فقط به خاطر امنيت خودمان است كه ما را به نقطه ي دوري ميبرند. مي داني انگ اخلاقي در اين منطقه چه..."
اين دختران جزو اولين گروه زنان شاغل در عسلويه و متخصصان رشته هاي فني، مديريت و حسابداري هستند كه تقريباً از همه جاي ايران به اينجا آمده اند. از پائيز امسال هم تعهد هفت ساله شان شروع مي شود.
او هفت سال را دور مي داند. چشمانش را تنگ مي كند و طوري از هفت سال كار در آن جا حرف مي زند كه انگار مجبور است مهر تبعيد در عسلويه را بر پيشاني اش حمل كند.
از او مي پرسم هيچ وقت شده از تصميمش براي كار كردن در اينجا پشيمان شود؟ بي درنگ جواب مي دهد "هر روز.هر روز صبح تصميم مي گيرم اين بار كه به مرخصي رفتم برنگردم اما..."
بيشتر زناني كه در عسلويه كار مي كنند از شرايط داخلي شهر عسلويه ناراحتند و نه از ماهيت شغل سختشان. آنها از نبودن امكانات تفريحي، ارتباط نداشتن با دنياي بيرون و محيط افسرده ي آنجا شكايت دارند.او از روزي مي گويد كه مردان نمي توانستند بپذيرند كه توانايي هاي يك زن در منطقه سخت و خشن عسلويه نيز كم از مردان ندارد. چه روزهايي كه او بيش از همكار مردش بهره وري داشته، اما كار انجام شده به نفع همكار مردش تمام شده و شايستگي هاي او در سايه ي قدرت آن مرد پنهان مانده است.
خواستهي دختران عسلويه زياد نيست اما حاكم بودن نگاه صرف اقتصادي ابعاد ديگر را تحت الشعاع قرارداده و به قول اين دختران اگر اين روند ادامه پيدا كند ديگر عسلويه را نه به عنوان مركز صنعتي بلكه مركز آسيب هاي اجتماعي خواهند شناخت.
در منطقه اقتصادي – انرژي عسلويه بيش از 60 هزار نفر مشغول به كارند كه در اين ميان 100 نفر زن نيز جذب فعاليتهاي اقتصادي اين منطقه شدهاند.آنها از سال 82 پا به اين منطقه گذاشته و ترجيح دادهاند در اين محيط مردانه كار كنند.
در عسلويه نه ميتواني يك مدير زن پيدا كني و نه يك كارگرزن ؛ هر چه هست كارمندان سطوح ميانياند. نزديك به 20 نفر از اين زنان منشي مديران شركتها با حقوق 200 هزار تومان در ماه هستند و 80 نفر ديگر را تحصيل كردگان رشتههاي فني و غير فني تشكيل ميدهند.
40 نفر از آنها دررشته هاي مهندسي شيمي ، مكانيك ، برق و كامپيوترجذب شدهاند و نيم ديگر در رشتههاي حسابداري ، مديريت دولتي ، بازرگاني و حقوق فعاليت ميكنند.او از حقوقش راضي است و ميگويد: متوسط دريافتي رشتههاي فني با حداقل سابقه كار حدود 500 هزار تومان و براي رشتههاي غير فني 400 هزار تومان است.
او هر پس از هر دو هفته كار در "آخردنيا" يك هفته به مرخصي ميرود و باز دوباره همه چيز ار اول شروع ميشود . گرما بيش از همه چيز او را كلافه ميكند . دوست دارد هر چه زودتر تجربه كار كردن در آخر دنيا را تمام كند و به قول خودش بار ديگر در داخل خود دنيا طعم زندگي را تجربه كند.
موضوع : نفت |
ماجراهاي نفت و وزيرش -1
۲- مجلسیان:افروغ :با توجه به تمركزگرايي، اقتصاد نفتي و عدم شكلگيري طبقات مولد در كشور تصور كنيد وزيري كه از راه بورس بازي و بساز و بفروشي به ثروتهاي كلان رسيده است با اين وزارتخانهي ثروتمند چه خواهد كرد؟ خوشچهره : آنچه كه مهم است وزارت نفت مقدرات اقتصادي و اجتماعي كشور را رقم ميزند و تنظيمكننده تعاملات بينالمللي و منطقهاي است، خط ديپلماسي كشور را تعيين ميكند، كانونهاي قدرت و ثروت به شدت روي اين قلمرو حساسند و بنابراين بايد حتما براي مجلس احراز شود كه شخصي كه از ويژگيهاي مديريتي بالا و نه تنها مديريت استراتژيك برخوردار باشد، بايد ويژگيهاي شخصي مثل سادهزيستي را هم داشته باشد وامدار جريانات سياسي و جناحي نبودن، علم، بصيرت و توانمندي و شجاعت هم بايد از ويژگيهاي او باشد كه ظاهرا در بعضي از موارد اين صفات با محصولي تطبيق نداشته است كه سادهزيستي يكي از آنهاست. بايد دقت كنيم مجلس هفتم متهم به اين نشود كه هر كسي تلاشگر است و توانسته با تلاش و ايدههاي فكري خودش به ثروت دست يابد را بخواهيم ملامت كنيم و فقير و ناتوان و كج فهميها و گوشهنشيني را بگوييم براي اقتصاد خوب است.
بنظرم میشه گهگاه به این مجلس یه توجهی کرد، این ۲ نفر در مورد وزیر کشور و استانداران انتخابی او هم خیلی اعتراض کردند.
موضوع : سیاست |
من كيم؟
Monday, November 07, 2005
موضوع : شعر |
يكي از همين شب ها
Tuesday, August 02, 2005
لب ميزارم رو لبت
به موهات چنگ ميزنم
يکی ازهمين شبها
يکی ازهمين شبها
يکی از همين شبها
يکی ازهمين شبها
يکی از همين شبها
يکی ازهمين شبها
يکی از همين شبها
يکی ازهمين شبها
موضوع : شعر |
فرانسه و شورش
Saturday, May 07, 2005
موضوع : جامعه |
رهايي
Monday, May 02, 2005
رهايی را دگر نمی شناسم ...؟!
موضوع : شعر |