وبلاگستان مريض است
Thursday, May 25, 2006
مشکل اینجاست اکثر وبلاگ نویسان، روزنامه نگارند. مشکل اینجاست که وبلاگستان ( وبلاگهایی که خواننده زیاد دارد) یک بعدی شده است. آنها خبرنگارند و روزنامه نگار. وبلاگستان سطحی نگر شده، چون در دست کسانی است که سطحی نگرند. با تمام احترامی که برای دوستان روزنامه نگارم قائل هستم باید بگویم آنها از تحلیل یک مساله عاجزند. وبلاگستان پر از وبلاگهایی است که زیبا می نویسد، اما فقط زیبا. متاسفم بگویم که جامعه روزنامه نگاری ما و به طبع وبلاگستان ما (که کاملا تحت تاثیر خیل عظیم روزنامه نگاران وبلاگ نویس است) ذهن حسابگر ندارند، آنها ذهنشان که خیلی کار کند می توانند روی مساله را ببینند و بهمین علت است که روزنامه نگاری سراغ نداریم که مدیری یا سیاستمداری موفق شده باشد( اگر باشد استثناست). وبلاگستان مریض است. (نمی گویم احمق است، چون می ترسم بیرونم کنند، ولی هست)
مساله این است، مانا نیستانی کاریکاتوری کشیده در روزنامه ایران، این کاریکاتور باعث آشوب در شهرهای ترک نشین ایران شده، اما همه وبلاگستان صحبت از این می کنند که چرا مانا دستگیر شده است؟ ولی چرا کسی نمی گوید که "چرا چنین کاریکاتوری باعث آشوب می شود؟ چرا دانشجویان دانشگاه تهران به چنین کاریکاتوری واکنش نشان دادند؟ "چرا همه از یک نفر (مانا) می گویند اما از چندید میلیون ترک ایرانی، نمی گویند؟ اگر مانا کاریکاتوریست نبود آیا همه از او می گفتند؟
اما چرا؟ چرا چنین کاریکاتوری که در حالت عادی پتانسیل چنین عکس العمل هایی را ندارد، چنین کرده است؟ مطمئتا یک نمنه چنین کاری را نمی تواند بکند(که اگر مسلما این به لهجه شیرازی نوشته شده بود ، هیچ اتفاقی نمی افتاد). برای تحلیل چنین موضوعی باید کلی تر بررسی کرد. چرا آذربایجان و حتی دیگر شهرستان های ایران نسبت به تهران و اصفهان و شیراز اینقدر عقب مانده تر است؟ چرا با وجود این همه استعداد به این شهر ها رسیدگی نمی شود؟ چرا همه چیز در چند شهر است و هیچ چیز در بقیه نیست؟ این عقب ماندگی که در طی قرن اخیر بوقوع پیوسته درکش برای شهرستانیها سخت است. این تبعیضات که مسبب اصلی آن تهران است را باید اضافه کرد به فرهنگ تحقیر کننده ایرانی که این ۵۰ سال اخیر امان از ترک ها گرفته است. این که این جوک ها و تحقیر ها عامل خارجی دارد یا نه و ریشه اش کجاست را نمی دانم ولی می دانم تهران و همان شهر هایی که بر سر دیگر شهر ها زدند و فقط خودشان رشد کردند عامل پخششان هستند. همان هایی که پیشرفتشان را در پسرفت بقیه پیدا کردند. این کاریکاتور هیچگاه به تنهایی پتانسیل چنین کاری را نداشت بلکه فقط نقش فندکی را داشت که بر ملتی که آماده آتش گرفتن بودن زده شد و آنها باز کردند عقده های ناشی از سالها واپس زدگی را و کاش این باز شدگی عقده ها دل کسی را نپریشد.
مساله این است، مانا نیستانی کاریکاتوری کشیده در روزنامه ایران، این کاریکاتور باعث آشوب در شهرهای ترک نشین ایران شده، اما همه وبلاگستان صحبت از این می کنند که چرا مانا دستگیر شده است؟ ولی چرا کسی نمی گوید که "چرا چنین کاریکاتوری باعث آشوب می شود؟ چرا دانشجویان دانشگاه تهران به چنین کاریکاتوری واکنش نشان دادند؟ "چرا همه از یک نفر (مانا) می گویند اما از چندید میلیون ترک ایرانی، نمی گویند؟ اگر مانا کاریکاتوریست نبود آیا همه از او می گفتند؟
اما چرا؟ چرا چنین کاریکاتوری که در حالت عادی پتانسیل چنین عکس العمل هایی را ندارد، چنین کرده است؟ مطمئتا یک نمنه چنین کاری را نمی تواند بکند(که اگر مسلما این به لهجه شیرازی نوشته شده بود ، هیچ اتفاقی نمی افتاد). برای تحلیل چنین موضوعی باید کلی تر بررسی کرد. چرا آذربایجان و حتی دیگر شهرستان های ایران نسبت به تهران و اصفهان و شیراز اینقدر عقب مانده تر است؟ چرا با وجود این همه استعداد به این شهر ها رسیدگی نمی شود؟ چرا همه چیز در چند شهر است و هیچ چیز در بقیه نیست؟ این عقب ماندگی که در طی قرن اخیر بوقوع پیوسته درکش برای شهرستانیها سخت است. این تبعیضات که مسبب اصلی آن تهران است را باید اضافه کرد به فرهنگ تحقیر کننده ایرانی که این ۵۰ سال اخیر امان از ترک ها گرفته است. این که این جوک ها و تحقیر ها عامل خارجی دارد یا نه و ریشه اش کجاست را نمی دانم ولی می دانم تهران و همان شهر هایی که بر سر دیگر شهر ها زدند و فقط خودشان رشد کردند عامل پخششان هستند. همان هایی که پیشرفتشان را در پسرفت بقیه پیدا کردند. این کاریکاتور هیچگاه به تنهایی پتانسیل چنین کاری را نداشت بلکه فقط نقش فندکی را داشت که بر ملتی که آماده آتش گرفتن بودن زده شد و آنها باز کردند عقده های ناشی از سالها واپس زدگی را و کاش این باز شدگی عقده ها دل کسی را نپریشد.