دوم خرداد
Tuesday, May 23, 2006
دوم خرداد مطمئناً روز مهمی در تحولات سیاسی ایران بشمار می رود و فرقی نمی کند که جزو ۲۱ میلیون نفری که به خاتمی رای داده اند باشی یا نه. خاتمی آمد و دلیل اصلی آن اقتدار بی بدیل دولت قبل در فرایندهای اقتصادی بوده است که عدم تقارن قدرت سیاسی و اقتصادی جامعه با دولت باعث کشیده شدن تقابل منتقدین و دولت به عرصه فرهنگی شده که نمود آن برتری بک شخصیت فرهنگی در انتخابات ۷۶ بود. در این که خاتمی رئیس جمهور ناموفقی بود را می شد در ۱۶ آذر ۸۴ در دانشگاه تهران دید.
۱- در تیم اقتصادی او هر کسی حرف خودش را می زد و هیچ لیدری هم نبود تا تصمیم نهایی را بگیرد و همین باعث میشد تا آنها سیاست های اقتصادی در تضاد هم اتخاذ کنند که شاید فقط همدیگر را خنثی می کردند. خاتمی به توسعه اقتصادی کمترین توجه را داشت و اصلی ترین علت ناموفق بودن او همین بوده، برایند کارهای او به مردی ختم می شود که شعارهای اقتصادی برای اقشار ضعیف جامعه او را به رئیس جمهوری می رساند. دقیقا بر عکس هاشمی که توجه بسیار کمش به توسعه سیاسی باعث به قدرت رسیدن فردی می شود که توسعه سیاسی شعار اصلیش بوده است.
۲- او تا روز اخر نفهمید که باید مرد عمل باشد یا تئورازیسیون. او یا باید مرد عمل می بود یا کناره می گرفت و در پشت صحنه به تعیین استراتژی و طراحی راههای جدید می پرداخت. این عدم فهم او باعث شد که نه تئوری های او به اندازه کافی پخته باشد و نه در عمل بتواند انها را اجرا کند.
۳- خاتمی مرد سیاست نبود. ترسی غریب در پس چهره همیشه خندان او بود. ترسی از آنچه که من هرگز نمی دانم. او بیش از حد محجوب بود. هیچگاه تکلیف قتل های زنجیره ای را نتوانست مشخص کند. او یک سال کامل بر ۲ لایحه اصلاح اختیارات رئیس جمهوری تاکید کرد و وقتی که مجلس ان را رد کرد همه چیز یکباره تمام شد.
۴- او نمی توانست. اعتماد به نفس لازمه را نداشت و آنقدر هم بر این نکته اصرار داشت که رئیس جمهور تدارکاتچی است که حجاریان مجبور می شود بگوید که "خاتمی فرصت سوز است".
خاتمی مرد خوبی است، آنقدر خوب که آدم دوست دارد که او دوستش باشد، همسفرش باشد، استادش باشد، همکارش باشد، اما حتما دوست ندارد که کشورش را به دست او بدهد.اما همه این هایی را که گفتم از دیدگاه خودم است کسی که هرگز اصلاح طلب نبوده و نخواهم شد، همانطور که اصولگرا نخواهم شد. از دید کسی در خارج از سیستم است بررسی کردم. اما نکته جالب اینجاست که دیگر خود اصلاح طلبان هم خاتمی را نمی خواهند، چون:
اصلاح طلبان خواستار حذف و یا کاهش قدرت ولایت فقیه و حذف شورای نگهبان بودند! و این یعنی مخالفت با ارکان جمهوری اسلامی! ولی خاتمی برای امر دیگری امده بود. خاتمی از خود نظام بود، یک آخوند مذهبی و مومن و یک نیروی سیاسی داخل نظام و از نظام جمهوری اسلامی! در آن سال نظام جمهوری اسلامی نوپا بود و نمی خواست بعد از جنگ 8 ساله و تلفات و عقب ماندگیهای گذشته دوباره هزینه دشمنی های مخالفین نظام در بیرون از مرزها را بپردازد پس به یک دشمن ساختگی داخلی یعنی یک اپوزیسیون مخلص داخلی احتیاج داشت!
۱- در تیم اقتصادی او هر کسی حرف خودش را می زد و هیچ لیدری هم نبود تا تصمیم نهایی را بگیرد و همین باعث میشد تا آنها سیاست های اقتصادی در تضاد هم اتخاذ کنند که شاید فقط همدیگر را خنثی می کردند. خاتمی به توسعه اقتصادی کمترین توجه را داشت و اصلی ترین علت ناموفق بودن او همین بوده، برایند کارهای او به مردی ختم می شود که شعارهای اقتصادی برای اقشار ضعیف جامعه او را به رئیس جمهوری می رساند. دقیقا بر عکس هاشمی که توجه بسیار کمش به توسعه سیاسی باعث به قدرت رسیدن فردی می شود که توسعه سیاسی شعار اصلیش بوده است.
۲- او تا روز اخر نفهمید که باید مرد عمل باشد یا تئورازیسیون. او یا باید مرد عمل می بود یا کناره می گرفت و در پشت صحنه به تعیین استراتژی و طراحی راههای جدید می پرداخت. این عدم فهم او باعث شد که نه تئوری های او به اندازه کافی پخته باشد و نه در عمل بتواند انها را اجرا کند.
۳- خاتمی مرد سیاست نبود. ترسی غریب در پس چهره همیشه خندان او بود. ترسی از آنچه که من هرگز نمی دانم. او بیش از حد محجوب بود. هیچگاه تکلیف قتل های زنجیره ای را نتوانست مشخص کند. او یک سال کامل بر ۲ لایحه اصلاح اختیارات رئیس جمهوری تاکید کرد و وقتی که مجلس ان را رد کرد همه چیز یکباره تمام شد.
۴- او نمی توانست. اعتماد به نفس لازمه را نداشت و آنقدر هم بر این نکته اصرار داشت که رئیس جمهور تدارکاتچی است که حجاریان مجبور می شود بگوید که "خاتمی فرصت سوز است".
خاتمی مرد خوبی است، آنقدر خوب که آدم دوست دارد که او دوستش باشد، همسفرش باشد، استادش باشد، همکارش باشد، اما حتما دوست ندارد که کشورش را به دست او بدهد.اما همه این هایی را که گفتم از دیدگاه خودم است کسی که هرگز اصلاح طلب نبوده و نخواهم شد، همانطور که اصولگرا نخواهم شد. از دید کسی در خارج از سیستم است بررسی کردم. اما نکته جالب اینجاست که دیگر خود اصلاح طلبان هم خاتمی را نمی خواهند، چون:
اصلاح طلبان خواستار حذف و یا کاهش قدرت ولایت فقیه و حذف شورای نگهبان بودند! و این یعنی مخالفت با ارکان جمهوری اسلامی! ولی خاتمی برای امر دیگری امده بود. خاتمی از خود نظام بود، یک آخوند مذهبی و مومن و یک نیروی سیاسی داخل نظام و از نظام جمهوری اسلامی! در آن سال نظام جمهوری اسلامی نوپا بود و نمی خواست بعد از جنگ 8 ساله و تلفات و عقب ماندگیهای گذشته دوباره هزینه دشمنی های مخالفین نظام در بیرون از مرزها را بپردازد پس به یک دشمن ساختگی داخلی یعنی یک اپوزیسیون مخلص داخلی احتیاج داشت!