اندر مشکلات شهرستانی ها!
Saturday, August 18, 2007
تهران رو نسبت به شهرستان ها همیشه ترجیح میدهن و همه امکانات و وسایل رفاهی رو فقط برای تهرانی ها فراهم کردن. هر سال هم 100 تا سمینار می ذارن تا درباره تمرکززدایی بحث کنند و مشکلات مختلف شهرستان ها رو نسبت به تهران بررسی کنن. اما یه مشکلی هست که هنوز اصلا مطرح نشده که حالا بیان براش سمینار بزارن. مشکلی که کم از مشکلات دیگه نیست و برای خیلی ها هم معضل بزرگیه.
مشکل اینه که سینماهای اینجا فیلم هایی رو اکران می کنن که 2 ماه قبل در تهران رو پرده بود. حالا اگه یه کسی مثل من 24 ساعته توی نت باشه و وبگردی و وبلاگ گردی کنه جریان فیلم رو قبل از اینکه به اینجا برسه از سیر تا پیازش و می دونه. پنج شنبه با چند تا از دوسنان رفتیم سینما که روز سوم رو ببینیم. نمی دونم قبلا کجا خونده بودم که این فیلم یه فیلم نمادین هست که واقعا بود. سمیره در این فیلم فقط یه زن نبود، یا فقط یه خواهر برای رضا نبود که جونش رو به خطر بندازه! سمیره قسمتی از ایران بود که همه کسانی که برای ایران می جنگیدن برای نجاتش جونشون رو کف دست گرفتن. فواد هم سمیره رو می خواست همونطور که خرمشهر رو می خواست. برای او هم سمیره نه فقط یه عشق که حقش می دونست(همونطور که از خرمشهر بعنوان یه حق تاریخی نام می بره).
بازی حامد بهداد مثل همیشه چشمگیر بود. علاوه بر لهجه و طرز راه رفتن از میمیک صورتش هم مثل همیشه خوب استفاده کرد. من چیز خاصی در بازی پوریا پورسرخ ندیدم هر چند که از دفعات قبل بهتر شده بود. البته من مدل موی پورسرخ رو هم درک نمی کنم. این مدل مو مطمئنا در اون زمان وجود خارجی نداشت. لطیفی در روز سوم باران کوثری رو بهمون سرنوشتی دچار کرد که حاتمی کیا در به نام پدر گلشیفته فراهانی رو! باران و گلشیفته یکی از ویژگی های بازیگریشون جنب و جوش و شیطنت هست. اینا هنوز به اون حدی نرسیدن که فقط با حرکات صورت و استفاده از لهجه و نوع بیان بتونن به خوبی بازی کنن. اما بازی برزو ارجمند که در نقد هایی که خونده بودم بهش اشاره نشده بود دد حالیکه بنظرم یه کار فوق العاده رو ارایه داد. اگه میون عربها زندگی کرده باشین کاملا حس می کنین که برزو چه کار بزرگی کرده و بخوبی تونسته از انجام این نقش بر بیاد.
اگه شما هم مثل من بچه شهرستانی هستین و هنوز روز سوم اکران میشه، برین ببینین، فیلم بدی نیست. هر چند من هنوز فقط از فیلم های جنگی حاتمی کیا خوشم میاد.
مشکل اینه که سینماهای اینجا فیلم هایی رو اکران می کنن که 2 ماه قبل در تهران رو پرده بود. حالا اگه یه کسی مثل من 24 ساعته توی نت باشه و وبگردی و وبلاگ گردی کنه جریان فیلم رو قبل از اینکه به اینجا برسه از سیر تا پیازش و می دونه. پنج شنبه با چند تا از دوسنان رفتیم سینما که روز سوم رو ببینیم. نمی دونم قبلا کجا خونده بودم که این فیلم یه فیلم نمادین هست که واقعا بود. سمیره در این فیلم فقط یه زن نبود، یا فقط یه خواهر برای رضا نبود که جونش رو به خطر بندازه! سمیره قسمتی از ایران بود که همه کسانی که برای ایران می جنگیدن برای نجاتش جونشون رو کف دست گرفتن. فواد هم سمیره رو می خواست همونطور که خرمشهر رو می خواست. برای او هم سمیره نه فقط یه عشق که حقش می دونست(همونطور که از خرمشهر بعنوان یه حق تاریخی نام می بره).
بازی حامد بهداد مثل همیشه چشمگیر بود. علاوه بر لهجه و طرز راه رفتن از میمیک صورتش هم مثل همیشه خوب استفاده کرد. من چیز خاصی در بازی پوریا پورسرخ ندیدم هر چند که از دفعات قبل بهتر شده بود. البته من مدل موی پورسرخ رو هم درک نمی کنم. این مدل مو مطمئنا در اون زمان وجود خارجی نداشت. لطیفی در روز سوم باران کوثری رو بهمون سرنوشتی دچار کرد که حاتمی کیا در به نام پدر گلشیفته فراهانی رو! باران و گلشیفته یکی از ویژگی های بازیگریشون جنب و جوش و شیطنت هست. اینا هنوز به اون حدی نرسیدن که فقط با حرکات صورت و استفاده از لهجه و نوع بیان بتونن به خوبی بازی کنن. اما بازی برزو ارجمند که در نقد هایی که خونده بودم بهش اشاره نشده بود دد حالیکه بنظرم یه کار فوق العاده رو ارایه داد. اگه میون عربها زندگی کرده باشین کاملا حس می کنین که برزو چه کار بزرگی کرده و بخوبی تونسته از انجام این نقش بر بیاد.
اگه شما هم مثل من بچه شهرستانی هستین و هنوز روز سوم اکران میشه، برین ببینین، فیلم بدی نیست. هر چند من هنوز فقط از فیلم های جنگی حاتمی کیا خوشم میاد.