حال نوشتن ندارم

Thursday, August 31, 2006

حال نوشتن ندارم، ولی دوست دارم بنویسم که:
1-متاسفم! متاسفم برای رئیس جمهور احمدی نژاد! بخاطر 22 شعاری که آقای احمدی نژاد در آخرین برنامه تبلیغاتی اش داد و تا کنون نتوانسته به آنها عمل کند و حتی خیلی از کارهایی که دولت ایشان کرده بر ضد آن شعار ها بوده است.
2- او را فراموش کردم. نه برای اینکه به او اثبات کنم که دوستش دارم. فقط برای اینکه باید او را فراموش کنم.
3- آقای علی اکبر خان منتجبی! دست تات بابت نوشتن شعارهای عمل نشده آقای احمدی نژاد درد نکند. ولی فکر نکنید به چیز عجیبی اشاره کردید. کاش می رفتید به فیلم های تبلیغاتی سیاستمدار محبوبتان آقای خاتمی در دوره های پیشین هم نگاهی می کردید و در می یافتید احمدی نزاد در دستیابی به شعار هایش بهیچ عنوان بدتر از خاتمی کار نکرده است. بهرحال من فکر می کنم او در رسیدن به شعارهایش موفق تر از پیشینیان خود کار کرده است. حال آنکه سطح شعار های رئیس جمهور احمدی نژاد خیلی پایین تر است و بیشتر برای اقشار پایین جامعه تغریف شده است و برای ما جذابیتی ندارد، حرف دیگری است.
4- شاید اگر همه دخترهای دنیا به من بگویند عاشقت هستم! برایم قابل هضم باشد. ولی وقتی فاطیما می گوید هضمش مشکل می شود. دختری که در تمام مدتی که من نیاز بودم او حتی ناز نبود. حالا او برگشته و ناگهان همه نیاز می شود. دختری که بودن با او برایم رویایی دست نیافتنی بود، به من می گوید در همه آن روزهایی که سنگ بودم عاشقت بودم. او برگشته ولی من می دانم هنوز چه مشکلات بسیاری برای رسیدن به او دارم. می دانم که می خوانی! بدان همه دلایلت برای بیان نکردن آنجه در دلت می گشته برایم غیر قابل هضم است ولی این بار از دستت نخواهم داد.
5- در اینکه من با شخص احمدی نژاد مشکل دارم، شکی توش نیست. در لباس پوشیدنش بعنوان سمبل یک مملکت، در حرف زدن هایش که انگار فقط برای افراد زیر دیپلم هست، در اینکه کارهایش بر اساس حساب و کتاب و منطقی نیست، در اینکه دچار بیماری روانی خود بزرگ بینی است، در اینکه چشمهایش بیش از حد قوی است، در اینکه آدمهایی که دورش جمع کرده همه در یک صفت مشترکند: پاچه خواری، در اینکه.....اما اعتراف می کنم در این بحبوهه مسائل هسته ای، دعوت کردن بوش به مناظره نشان از هوش ایشان است. بهرحال بوش چه بپذیرد و چه نپذیرد، بازنده است. اگر نپذیرد که معلوم است و اگر بپذیرد اینقدر دولتش گند زده است که احمدی نژاد می تواند در برابر او با افتخار از خود بعنوان رئیس جمهور موفق نام ببرد. بهرحال احمدی نژاد بخوبی توانسته توجه افکار عمومی جهان را از مسائل هسته ای کمی دور نگه دارد.
6- روزهای سختی است. قبول کن خیلی سخته برام. امیدوارم این چند روز هر چه زودتر تمام بشه.
7- افروغ، کم کم به او اعتقاد پیدا می کنم. شاید در روزهایی که اصلاح طلبان (سیاستمدارن و روزنامه نگاران) مغرضانه انتقاد و محافظه کاران بی شرمانه پاچه خواری می کنند. تنها کسی باشد که کاملا منطقی به انتقاد از دولت می پردازد.
8- رستنی ها کم نیست. من و تو کم بودیم، خشک و پژمرده و تا روی زوی زمین خم بودیم. گفتنی ها کم نیست! من و تو کم گقتیم مثل هزیان دم مرگ، از آغاز، چنین درهم و برهم گفتیم. دیدنی ها کم نیست. من و تو کم دیدیم. بی سبب از پاییز جای میلاد اقاقیا ها را پرسیدیم. چیدنی ها کم نیست. من و تو کم چیدیم. وقت گل دادن عشق، روی دار قالی، بی سبب حتی پرتاب گل سرخی را ترسیدیم. خواندنی ها کم نیست! من و تو کم خواندیم. من و تو ساده ترین شکل سرودن را در معبر باد، با دهانی بسته وا ماندیم. من و تو کم بودیم! من و تو اما در میدان ها اینک اندازه ما می خوانیم. ما به اندازه ما می بینیم. ما به اندازه ما می چینیم. ما به اندازه ما می گوییم . ما به اندازه ما می روییم . من و تو کم نه که باید شب بی رحم و گل مریم و بیداری شبنم باشیم. من و تو خم نه و درهم نه،کم هم نه، که می باید با هم باشیم. من و تو حق داریم در شب این جنبش نبض آدم باشیم. من و تو حق داریم که به اندازه ما هم که شده با هم باشیم. گقتنی ها کم نیست.
Powered by: Blogger