تضاد در اندیشه ها (2)
Wednesday, July 19, 2006
در بحث تضاد در اندیشه ها بیان کردم که اختلاف و تضاد در اندیشه ها عامل زندگی است. در اینجا می خواهم این بحث را تکمیل کنم:
در موارد زیر اتفاق می افتد که کسی می خواهد نظری را بیان کند ولی دیگر اعضای جامعه به عکس مایل نیستند بگذارند این نظر بیان شده و شنیده می شود ولی به نفع جامعه است که بگذارند آن کس نظرش را بیان کند.
اگر همه افراد بشر به استثنای یک نفر عقیده واحدی در موضوع خاص داشته باشند، تلاش آنها برای ساکت کردن آن یک نفر همانقدر ناموجه است که تلاش آن یک فرد در ساکت کردن بقیه جامعه، اگر قدرتش را می داشت.
قضیه:"بیان هر عقیده ای مجاز است، هر قدر هم که مورد اعتراض جامعه باشد و هر قدر مخالف با عقاید جمله باشد."
اثبات قضیه: برای اثبات این قضیه ۳ حالت مختلف پیش می آید:
۱-عقیده آن یک نفر درست باشد و جامعه بر خطا:این حالت با اینکه نسبت به دو حالت دیگر کمتر اتفاق می افتد ولی حالتی فرضی یا خیالی نیست و می توان در تاریخ نمونه های زیادی از آن را دید. سقراط ، گالیله، اکثر پیامبران و ....اعتقاد به نظری که هنوز رد نشده است برای افراد جامعه خوب است ولی هر نظری تا در برابر نظر مخالف خود قرار نگیرد و در برابر آن سنجش و ارزیابی نشود، درستی آن به تایید نمی رسد و فقط فرض بر صحت آن است. ما هرگز توانایی فهم آن را نداریم که نظرمان واقعا درست است یا تعصبی کورکورانه به آن داریم مگر اینکه اجازه دهیم نظرمان در برابر عقیده مخالف قرار گیرد و به جد ان را نیز مورد بررسی قرار دهیم. مبرهن است که اگر نظری که فردی دلش می خواهد ان را بیان کند درست باشد، حتی اگر بقیه دلشان نخواهد به نفع ماست که اجازه دهیم آن نظر بیان شود. چه کسی جوابگوی ضرر بشریت در قرون وسطی است؟
۲- عقیده آن یک نفر غلط باشد و نظر جامعه درست:این حالت بدترین حالت ممکن است ولی در اینجا هم به نفع جامعه است که اجازه دهد که عقاید غلط هم بیان شود؟ چون اعتقاداتئ و نظرات درست ما هم اگر در تلاطم و تعارض با عقاید مخالف خود نباشد، همچون مردابی مرده و بی حرکت است. عقاید درست ما هم باید به بحث کشیده شود و باید شیوه دفاع از آن در برابر عقاید مخالف را بدانیم در غیر اینصورت جای درک و فهمی زنده از عقیده درست را عباراتی می گیرد که طوطی وار آن را تکرار می کنیم.
۳-هم نظر ان فرد تا حدودی درست است و هم نظر جامعه:در اغلب موارد هم چنین است. چون هر موضوعی از دید هر فردی یک جور است و اجماع کامل همه وجه ها آن موضوع را پوشش می دهد. باید نظر چنین فردی نیز در جامعه شنیده شود زیرا در بخش هایی از نظراتش، گمشدهای است که بقیه جامعه به دنبال آن هستند.
در موارد زیر اتفاق می افتد که کسی می خواهد نظری را بیان کند ولی دیگر اعضای جامعه به عکس مایل نیستند بگذارند این نظر بیان شده و شنیده می شود ولی به نفع جامعه است که بگذارند آن کس نظرش را بیان کند.
اگر همه افراد بشر به استثنای یک نفر عقیده واحدی در موضوع خاص داشته باشند، تلاش آنها برای ساکت کردن آن یک نفر همانقدر ناموجه است که تلاش آن یک فرد در ساکت کردن بقیه جامعه، اگر قدرتش را می داشت.
قضیه:"بیان هر عقیده ای مجاز است، هر قدر هم که مورد اعتراض جامعه باشد و هر قدر مخالف با عقاید جمله باشد."
اثبات قضیه: برای اثبات این قضیه ۳ حالت مختلف پیش می آید:
۱-عقیده آن یک نفر درست باشد و جامعه بر خطا:این حالت با اینکه نسبت به دو حالت دیگر کمتر اتفاق می افتد ولی حالتی فرضی یا خیالی نیست و می توان در تاریخ نمونه های زیادی از آن را دید. سقراط ، گالیله، اکثر پیامبران و ....اعتقاد به نظری که هنوز رد نشده است برای افراد جامعه خوب است ولی هر نظری تا در برابر نظر مخالف خود قرار نگیرد و در برابر آن سنجش و ارزیابی نشود، درستی آن به تایید نمی رسد و فقط فرض بر صحت آن است. ما هرگز توانایی فهم آن را نداریم که نظرمان واقعا درست است یا تعصبی کورکورانه به آن داریم مگر اینکه اجازه دهیم نظرمان در برابر عقیده مخالف قرار گیرد و به جد ان را نیز مورد بررسی قرار دهیم. مبرهن است که اگر نظری که فردی دلش می خواهد ان را بیان کند درست باشد، حتی اگر بقیه دلشان نخواهد به نفع ماست که اجازه دهیم آن نظر بیان شود. چه کسی جوابگوی ضرر بشریت در قرون وسطی است؟
۲- عقیده آن یک نفر غلط باشد و نظر جامعه درست:این حالت بدترین حالت ممکن است ولی در اینجا هم به نفع جامعه است که اجازه دهد که عقاید غلط هم بیان شود؟ چون اعتقاداتئ و نظرات درست ما هم اگر در تلاطم و تعارض با عقاید مخالف خود نباشد، همچون مردابی مرده و بی حرکت است. عقاید درست ما هم باید به بحث کشیده شود و باید شیوه دفاع از آن در برابر عقاید مخالف را بدانیم در غیر اینصورت جای درک و فهمی زنده از عقیده درست را عباراتی می گیرد که طوطی وار آن را تکرار می کنیم.
۳-هم نظر ان فرد تا حدودی درست است و هم نظر جامعه:در اغلب موارد هم چنین است. چون هر موضوعی از دید هر فردی یک جور است و اجماع کامل همه وجه ها آن موضوع را پوشش می دهد. باید نظر چنین فردی نیز در جامعه شنیده شود زیرا در بخش هایی از نظراتش، گمشدهای است که بقیه جامعه به دنبال آن هستند.