روشنفکر و سیاست
Sunday, June 17, 2007
مدتی است بحثی درباره ارتباط روشنفکر و سیاست و حضور روشنفکران در عرصه سیاست شروع شده. در این بحث باید به تفاوت های مهم روشنفکر و سیاستمدار توجه کرد:
1-سیاستمدار به یک باور و تئوری ثابت رسیده و بر اساس آن عمل می کنه، در حالیکه روشنفکر هیچ گاه به خط فکری ثابتی نمی رسه و همواره از افکار جدید استقبال می کنه ، روشنفکری که سالها از یک خط فکری تبعیت کنه، دیگر روشنفکر نیست. همچنین سیاستمداری که تئوری می ده دیگر یک مدیر اجرایی نیست. سیاستمدار باید به حقیقتی رسیده باشه و بر آن اساس فعالیت کنه و روشنفکر نباید به حقیقتی رسیده باشه و و همیشه در پی حقیقت باشه.
2-روشنفکر نباید مصلح باشه. در حالیکه سیاستمدار باید مصلح باشه. سیاستمدار باید بر اساس موقعیت زمانی و مکانی تصمیم بگیره ولی روشنفکر همیشه باید اونچه به اون اعتقاد داره رو بیان کنه. چه بیان این اعتقاد به سود خود، مردم، یا دولت باشه و یا علیه خود و مردم و دولت.
با توجه به این تفاوت ها میشه فهمید که هر روشنفکری که وارد عرصه سیاست بشه، باید رفتاری متفاوت با اونچه در قبل داشت را در پیش بگیره و هرگز نمیشه یه سیاستمدار رو روشنفکر نامید. و حیات و بقای روشنفکری در عدم حضور در سیاسته.