يك سال گذشت
Sunday, June 18, 2006
الپر فراخوان داده تا درباره ۲۷ خرداد سال قبل بنویسند. هر چند می دانم او وبلاگ من را نمی خواند ولی من هم می نویسم.
بحث این است که چرا معین انتخاب نشد و چرا احمدی نزاد رئیس جمهور شد؟ و من همیشه از خودم می پرسم چرا این آقایان روزنامه نگار و اصلاح طلب انتظار داشتند معین انتخاب شود؟ بیش از یک سال است که هر از چند گاه به این موضوع فکر می کنم ولی هرگز به نتیجه قابل قبول نمی رسم؛ نمی دانم اصلاح طلبان و طرفدارانشان کی می خواهند بپذیرند که خاتمی رئیس جمهور موفقی نبود. همان هایی که معین معین می کنند باید جواب دهند آن روزها که بحث عبور از خاتمی را بیان کردند و طرفداران خاصشان (همین روزنامه نگاران) آن را بسط و گسترش دادند، آیا نمی فهمیدند که عبور از خاتمی برای مردم عادی یعنی عبور از همه آمال و آرزوهایشان، برای مردمی که به بعد از مدتها کسی را برای اعتماد کردن پیدا کرده بودند،بعد از مدتها امید برایشان معنا پیدا کرد، عبور از خاتمی یعنی مرگ، یعنی ناامید شدن امید مردم، یعنی این یکی هم نتوانست. عبور از خاتمی یعنی پایان همه شور و شوق.
خود خاتمی هرگز آنی نبود که انتظار می رفت ، او مرد عمل نبود. او نتواست بین استراتژیست بودن با مرد عمل بودن یکی را انتخاب کند. کارهای اقتصادی او حداقل تا موقعی که بود جواب نداد. و مردم ۸ سال بعد از دوم خرداد رئیس جمهوری می دیدند که حتی نمی تواند با چانه زنی ۲ لایحه ای را که بیش از یک سال بر روی آن مانور کرده بود را در مجلس تصویب کند. تیر اخر را نیز خود خاتمی شلیک می کند و بیان می کند که رئیس جمهور یعنی تدارکاتچی، او با بیان این جمله بیشتر از آنکه بخواهد ضعف های قانون اساسی و سیستم حاکم را بیان کند، ضعف های خویش را به مردم یادآور می شود و خودش بر آن مهر تایید می زند.
من نمی دانم این ها که معین معین می کردند و می کنند با چه استدلالی می خواستند به مردم دوباره امید بدهند؛ چرا انها فکر می کردند مردمی که خاتمی آنها را ناامید کرده بود، باید به معینی اعتماد کنند که نه پرستیژ خاتمی را داشت و نه اعتبار و نه دم مسیحایی او را. من نمی دانم وقتی خاتمی که اسطوره دانشجویان از خرداد ۷۶ تا سال ۸۳ بود، با استقبال تحقیر کننده دانشجویان دانشگاه تهران در آذر ۸۴ مواجه می شود انتظار داشتند که مردم به معینی رای دهند. که حتی در اندازه های کوچک تر خاتمی نبود.
آیا این روزنامه نگاران؛ این اصلاح طلبان نمی دانستند بزرگترین ایرادی که بر دولت خاتمی می گرفتند مشکلات اقتصادی آن بود، پس چطور انتظار داشتند مردم به معینی رای دهند که حتی یک روز را هم در سمت های اجرایی ـ اقتصادی کار نکرده بود و حتی در شعار های انتخاباتی اش اثری از موضوعات اقتصادی نبود.
باید به این مردم حق داد که یا رای ندهند و یا اگر دهند به معین رای ندهند. این که ملت بویی از دموکراسی را نبرده به هیچ وجه قبول ندارم. بنظر این اصلاح طلبان هستند که نتوانستند بپذیرند 8 سالی را که در قدرت بودند به اندازه تمام عمری که فقط نقش منتقد را داشتند اشتباه کردند. مردم مثل دوم خرداد فقط تحول می خواستند. آنها فقط می خواستند کسی بیاید که نه چپ باشد (کروبی؛ معین) و نه راست (لاریجانی و قالیباف) و نه کسی که همیشه بوده و هست(هاشمی). آنها شاید فقط یک گزینه داشتند.آن هم رئیس جمهور احمدی نژاد. مردم شاید چند ماه بعد از انتخاب او فهمیدند که او ...درباره احمدی نزاد بارها قبلا نوشتم؛ فکر نکنم نیاز به تکرار باشد.
بحث این است که چرا معین انتخاب نشد و چرا احمدی نزاد رئیس جمهور شد؟ و من همیشه از خودم می پرسم چرا این آقایان روزنامه نگار و اصلاح طلب انتظار داشتند معین انتخاب شود؟ بیش از یک سال است که هر از چند گاه به این موضوع فکر می کنم ولی هرگز به نتیجه قابل قبول نمی رسم؛ نمی دانم اصلاح طلبان و طرفدارانشان کی می خواهند بپذیرند که خاتمی رئیس جمهور موفقی نبود. همان هایی که معین معین می کنند باید جواب دهند آن روزها که بحث عبور از خاتمی را بیان کردند و طرفداران خاصشان (همین روزنامه نگاران) آن را بسط و گسترش دادند، آیا نمی فهمیدند که عبور از خاتمی برای مردم عادی یعنی عبور از همه آمال و آرزوهایشان، برای مردمی که به بعد از مدتها کسی را برای اعتماد کردن پیدا کرده بودند،بعد از مدتها امید برایشان معنا پیدا کرد، عبور از خاتمی یعنی مرگ، یعنی ناامید شدن امید مردم، یعنی این یکی هم نتوانست. عبور از خاتمی یعنی پایان همه شور و شوق.
خود خاتمی هرگز آنی نبود که انتظار می رفت ، او مرد عمل نبود. او نتواست بین استراتژیست بودن با مرد عمل بودن یکی را انتخاب کند. کارهای اقتصادی او حداقل تا موقعی که بود جواب نداد. و مردم ۸ سال بعد از دوم خرداد رئیس جمهوری می دیدند که حتی نمی تواند با چانه زنی ۲ لایحه ای را که بیش از یک سال بر روی آن مانور کرده بود را در مجلس تصویب کند. تیر اخر را نیز خود خاتمی شلیک می کند و بیان می کند که رئیس جمهور یعنی تدارکاتچی، او با بیان این جمله بیشتر از آنکه بخواهد ضعف های قانون اساسی و سیستم حاکم را بیان کند، ضعف های خویش را به مردم یادآور می شود و خودش بر آن مهر تایید می زند.
من نمی دانم این ها که معین معین می کردند و می کنند با چه استدلالی می خواستند به مردم دوباره امید بدهند؛ چرا انها فکر می کردند مردمی که خاتمی آنها را ناامید کرده بود، باید به معینی اعتماد کنند که نه پرستیژ خاتمی را داشت و نه اعتبار و نه دم مسیحایی او را. من نمی دانم وقتی خاتمی که اسطوره دانشجویان از خرداد ۷۶ تا سال ۸۳ بود، با استقبال تحقیر کننده دانشجویان دانشگاه تهران در آذر ۸۴ مواجه می شود انتظار داشتند که مردم به معینی رای دهند. که حتی در اندازه های کوچک تر خاتمی نبود.
آیا این روزنامه نگاران؛ این اصلاح طلبان نمی دانستند بزرگترین ایرادی که بر دولت خاتمی می گرفتند مشکلات اقتصادی آن بود، پس چطور انتظار داشتند مردم به معینی رای دهند که حتی یک روز را هم در سمت های اجرایی ـ اقتصادی کار نکرده بود و حتی در شعار های انتخاباتی اش اثری از موضوعات اقتصادی نبود.
باید به این مردم حق داد که یا رای ندهند و یا اگر دهند به معین رای ندهند. این که ملت بویی از دموکراسی را نبرده به هیچ وجه قبول ندارم. بنظر این اصلاح طلبان هستند که نتوانستند بپذیرند 8 سالی را که در قدرت بودند به اندازه تمام عمری که فقط نقش منتقد را داشتند اشتباه کردند. مردم مثل دوم خرداد فقط تحول می خواستند. آنها فقط می خواستند کسی بیاید که نه چپ باشد (کروبی؛ معین) و نه راست (لاریجانی و قالیباف) و نه کسی که همیشه بوده و هست(هاشمی). آنها شاید فقط یک گزینه داشتند.آن هم رئیس جمهور احمدی نژاد. مردم شاید چند ماه بعد از انتخاب او فهمیدند که او ...درباره احمدی نزاد بارها قبلا نوشتم؛ فکر نکنم نیاز به تکرار باشد.