به اسم دموکراسی
Tuesday, July 24, 2007
چند نکته درباره برنامه "به اسم دموکراسی" (فسمت اول، قسمت دوم) و انقلاب مخملی:
1- اکثر مردم آمریکا و بعضی از کشور های دیگر غربی به این امر اعتقاد دارن که دولت آمریکا و دیگر دولت های بزرگ اقتصادی دنیا باید به ملت هایی که اسیر حکومت های دیکتاتوری هستن کمک کنه و به اون ملت ها در رسیدن به دموکراسی و آزادی یاری بده. این طرز تفکر تازگیها در ایران هم جا باز کرده و طرفداران زیادی بدست آورده. این افراد انقلاب مخملی رو دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر نمی دونن و صرفا اونو کمک به ملت های دربند می دونن.
2- بعد از پخش این مستند بعضی ها میگن هاله اسفندیاری و کیان تاجبخش حرف خاصی که نزدن و یا می پرسن چيزهايی که پخش شد چه ربطِ مشخصی به ايران داشت؟ شاید این سوال کمی ساده لوحانه و احمقانه باشه. این برنامه بوضوح به بررسی عملکرد بنیاد سوروس، ویلسون و ned می پردازه. کیان تاجبخش صریحا میگه که بنیاد سوروس در 3 بعد فعالیت می کنه که بعد اول اون که بعد آشکاره شامل افزایش سطح آگاهی عمومی، برگزاری کنفرانس های بینالمللی (مثل کنفرانس يوسي اله) به منظور اصلی بوجود اومدن ارتباطات متعدد غیر رسمی در پس زمینه برنامه اصلی کنفرانس، تجهیز کتابخانهها، کمکهای علمی به بنیادها و موسسههای پژوهشی و ... هست و بعد دوم شبکه سازی و فرهنگ سازیه که شامل تکمیل حلقههای انسانی مخصوصا روشنفکران ، آشنا کردن فعالین اجتماعی و مدنی با یکدیگر..و هست و در بعد سوم هدف اصلی بنیاد سوروس پیگری میشه که پیاده کردن فلسفه جامعه بازه. "هدف دراز مدت بنیاد سوروس برای پیاده کردن آن فلسفه جامعه باز و حرکت کردن آن جامعه و حرکت کردن هر جامعه ای به سمت جامعه بازاین هست که بین حاکمیت و ملت شکاف ایجاد شود و از طریق این شکاف آن قسمتهایی از جامعه مدنی که بر مبنای برنامه فلسفه جامعه باز شکل گرفته و توانمند شده روی آن حاکمیت فشار بیاورد."
3- گزارش روابط عمومی حزب مشارکت درباره به اسم دموکراسی نشون میده که حزب مشارکت هنوز نتونسته خودش رو پیدا کنه و دچار تناقض های زیادیه. اعتراض های حزب مشارکت در زمان انتخابات مبنی بر اینکه انتخابات در ایران آزادانه برگزار نمی شود در تضاد با این قسمت از گزارش «وقوع انقلاب هاي مخملي را بر اساس تجربه در جوامع ديكتاتوري ممكن دانستند كه در آنها پيشبرد نظر اكثريت مردم از طريق صندوق هاي راي و انتخابات آزاد و عادلانه فراهم نباشد. ».
4- اما سوروس کیه؟(اینجا) سوروس در1930 در بوداپست مجارستان در خونواده یهودی متولد شد. پدرش جزو اسرای جنگ اول جهانیه که سرانجام به روسیه فرار می کنه تا بتونه یه بار دیگر خونواده اش را در مجارستان ملاقات کنه. سوروس 13 سال داره که ارتش آلمان نازی مجارستان را تصرف می کنه و یهودیان را تبعید می کنه. جورج در سال 1946 می تونه با شرکت در همایش بین المللی زبان اسپرانیو که در کشور سوئیس برگزار میشه، فرار کنه. در سال 1947 به انگلستان مهاجرت می کنه، و با کار در راه آهن به عنوان باربر و در رستوران به عنوان خدمتکار تلاش می کنه تا هزینه های مالی خودش را فراهم کنه. جورج سوروس در سال 1952 از دانشگاه اقتصاد لندن فارغ التحصیل میشه. سوروس در دانشگاه اقتصاد لندن بود که آشنایی نسبی با کارهای کارل پوپر فیلسوف مشهور به دست آورد و تفکر جامعه باز پوپر تونست تاثیر به سزایی در نوع نگرش و تفکر او بذاره. در واقع تجربه سوروس از نازیسم و کمونیسم او رو مجذوب نقدهای پوپر نسبت به نوع اداره کشور با حکومت های مقتدر مرکزی کرد. جامعه باز تنها در صورتی می تونست رونق بگیره که حکومت های دموکراتیک بنا نهاده شده باشن، آزادی بیان وجود داشته باشه، عقیده های گوناگون امکان بروز و ظهور داشته باشن و حقوق فردی مراعات شده باشه و او هم در همین راستا گام برداشت.در سال 1956 سوروس به آمریکا مهاجرت کرد و تا سال 1963 در نقش یک تحلیلگر و تاجر فعالیت کرد. در طول این دوره ایده های پوپر رو با تئوری های خودش وفق داد و قاعده ای برای توصیف نسبت بایدها و واقعیات طراحی کرد. قاعده ای که بتونه برای پیشگویی روند آتی مورد استفاده قرار بگیره. تئوری های عملیاتی سوروس وی رو به این نتیجه رساند که توانایی بیشتری در تجارت و بازرگانی داره تا فلسفه. او از طریق صندوق سرمایه گذاری بین المللی که خود تاسیس کرده بود تونست از نظر مالی موفقیت های چشمگیری کسب کنه. در سال 1967 یک سازمان رو بنا نهاد و در سال 1973 شرکتی خصوصی ایجاد کرد که مکمل بخش قبل بود. سوروس موسسه جامعه باز رو در سال 1979 در نیویورک ایجاد کرد. امروزه او شبکه ای از این قبیل موسسات را در سرتاسر اروپای مرکزی و شرقی، شوروی سابق و اوراسیای مرکزی و همچنین آفریقای جنوبی، گواتمالا و ایالات متحده و... داره. او همچنین کتاب هایی نیز در زمینه های مختلف سیاسی اقتصادی چاپ و منتشر کرده. او همچنین موسساتی چون بنیاد ملی برای دموکراسی و موسسه خانه آزادی رو نیز زیر نظر داره.
5- این روند انقلاب مخملی احتمالا دستاویزی برای دولت جمهوری اسلامی خواهد شد تا به هر کسی که بخواد انگ وابسته بودن به بنیاد های امریکایی بزنه و براش دردسر های ایجاد کنه!
1- اکثر مردم آمریکا و بعضی از کشور های دیگر غربی به این امر اعتقاد دارن که دولت آمریکا و دیگر دولت های بزرگ اقتصادی دنیا باید به ملت هایی که اسیر حکومت های دیکتاتوری هستن کمک کنه و به اون ملت ها در رسیدن به دموکراسی و آزادی یاری بده. این طرز تفکر تازگیها در ایران هم جا باز کرده و طرفداران زیادی بدست آورده. این افراد انقلاب مخملی رو دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر نمی دونن و صرفا اونو کمک به ملت های دربند می دونن.
2- بعد از پخش این مستند بعضی ها میگن هاله اسفندیاری و کیان تاجبخش حرف خاصی که نزدن و یا می پرسن چيزهايی که پخش شد چه ربطِ مشخصی به ايران داشت؟ شاید این سوال کمی ساده لوحانه و احمقانه باشه. این برنامه بوضوح به بررسی عملکرد بنیاد سوروس، ویلسون و ned می پردازه. کیان تاجبخش صریحا میگه که بنیاد سوروس در 3 بعد فعالیت می کنه که بعد اول اون که بعد آشکاره شامل افزایش سطح آگاهی عمومی، برگزاری کنفرانس های بینالمللی (مثل کنفرانس يوسي اله) به منظور اصلی بوجود اومدن ارتباطات متعدد غیر رسمی در پس زمینه برنامه اصلی کنفرانس، تجهیز کتابخانهها، کمکهای علمی به بنیادها و موسسههای پژوهشی و ... هست و بعد دوم شبکه سازی و فرهنگ سازیه که شامل تکمیل حلقههای انسانی مخصوصا روشنفکران ، آشنا کردن فعالین اجتماعی و مدنی با یکدیگر..و هست و در بعد سوم هدف اصلی بنیاد سوروس پیگری میشه که پیاده کردن فلسفه جامعه بازه. "هدف دراز مدت بنیاد سوروس برای پیاده کردن آن فلسفه جامعه باز و حرکت کردن آن جامعه و حرکت کردن هر جامعه ای به سمت جامعه بازاین هست که بین حاکمیت و ملت شکاف ایجاد شود و از طریق این شکاف آن قسمتهایی از جامعه مدنی که بر مبنای برنامه فلسفه جامعه باز شکل گرفته و توانمند شده روی آن حاکمیت فشار بیاورد."
3- گزارش روابط عمومی حزب مشارکت درباره به اسم دموکراسی نشون میده که حزب مشارکت هنوز نتونسته خودش رو پیدا کنه و دچار تناقض های زیادیه. اعتراض های حزب مشارکت در زمان انتخابات مبنی بر اینکه انتخابات در ایران آزادانه برگزار نمی شود در تضاد با این قسمت از گزارش «وقوع انقلاب هاي مخملي را بر اساس تجربه در جوامع ديكتاتوري ممكن دانستند كه در آنها پيشبرد نظر اكثريت مردم از طريق صندوق هاي راي و انتخابات آزاد و عادلانه فراهم نباشد. ».
4- اما سوروس کیه؟(اینجا) سوروس در1930 در بوداپست مجارستان در خونواده یهودی متولد شد. پدرش جزو اسرای جنگ اول جهانیه که سرانجام به روسیه فرار می کنه تا بتونه یه بار دیگر خونواده اش را در مجارستان ملاقات کنه. سوروس 13 سال داره که ارتش آلمان نازی مجارستان را تصرف می کنه و یهودیان را تبعید می کنه. جورج در سال 1946 می تونه با شرکت در همایش بین المللی زبان اسپرانیو که در کشور سوئیس برگزار میشه، فرار کنه. در سال 1947 به انگلستان مهاجرت می کنه، و با کار در راه آهن به عنوان باربر و در رستوران به عنوان خدمتکار تلاش می کنه تا هزینه های مالی خودش را فراهم کنه. جورج سوروس در سال 1952 از دانشگاه اقتصاد لندن فارغ التحصیل میشه. سوروس در دانشگاه اقتصاد لندن بود که آشنایی نسبی با کارهای کارل پوپر فیلسوف مشهور به دست آورد و تفکر جامعه باز پوپر تونست تاثیر به سزایی در نوع نگرش و تفکر او بذاره. در واقع تجربه سوروس از نازیسم و کمونیسم او رو مجذوب نقدهای پوپر نسبت به نوع اداره کشور با حکومت های مقتدر مرکزی کرد. جامعه باز تنها در صورتی می تونست رونق بگیره که حکومت های دموکراتیک بنا نهاده شده باشن، آزادی بیان وجود داشته باشه، عقیده های گوناگون امکان بروز و ظهور داشته باشن و حقوق فردی مراعات شده باشه و او هم در همین راستا گام برداشت.در سال 1956 سوروس به آمریکا مهاجرت کرد و تا سال 1963 در نقش یک تحلیلگر و تاجر فعالیت کرد. در طول این دوره ایده های پوپر رو با تئوری های خودش وفق داد و قاعده ای برای توصیف نسبت بایدها و واقعیات طراحی کرد. قاعده ای که بتونه برای پیشگویی روند آتی مورد استفاده قرار بگیره. تئوری های عملیاتی سوروس وی رو به این نتیجه رساند که توانایی بیشتری در تجارت و بازرگانی داره تا فلسفه. او از طریق صندوق سرمایه گذاری بین المللی که خود تاسیس کرده بود تونست از نظر مالی موفقیت های چشمگیری کسب کنه. در سال 1967 یک سازمان رو بنا نهاد و در سال 1973 شرکتی خصوصی ایجاد کرد که مکمل بخش قبل بود. سوروس موسسه جامعه باز رو در سال 1979 در نیویورک ایجاد کرد. امروزه او شبکه ای از این قبیل موسسات را در سرتاسر اروپای مرکزی و شرقی، شوروی سابق و اوراسیای مرکزی و همچنین آفریقای جنوبی، گواتمالا و ایالات متحده و... داره. او همچنین کتاب هایی نیز در زمینه های مختلف سیاسی اقتصادی چاپ و منتشر کرده. او همچنین موسساتی چون بنیاد ملی برای دموکراسی و موسسه خانه آزادی رو نیز زیر نظر داره.
5- این روند انقلاب مخملی احتمالا دستاویزی برای دولت جمهوری اسلامی خواهد شد تا به هر کسی که بخواد انگ وابسته بودن به بنیاد های امریکایی بزنه و براش دردسر های ایجاد کنه!