فیمینیسم رو عمیق تر ببینیم(2)
Monday, April 30, 2007
الهیات فیمینیستی ریشه در نگرشی داره که معتقده کلیسا و پدران کلیسا در طول قرن ها تفسیری مرد محورانه و مرد صفتانه از دین و مسیحیت خدا ارائه دادند و سهم و نقش زنان رو یا به کلی نادیده گرفته و یا دست دوم و تابع مرد قرار داده.اندیشمندان فیمینیست که عمدتا مسیحی یا یهود اند کل الهیات و سنت نگرش دینی یهود و مسیحیت رو در طول تاریخ مورد انتقاد قرار داده و اون رو مرد صفت و مرد محور دانسته و معتقدند که زن در الهیات مسیحی یا نقشی نداره یا موجودی ناقص، طفیلی و وابسته به مرده که خدا نیز گویی او را فراموش کرده.
روند تکامل و تحولات فیمینسم در غرب رو به سه دوره زمانی میشه تقسیم کرد. فیمینیسم در مرحله نخست خود بیشتر مبتنی بر مساوات طلبی، عدالت خواهی و رفع و محو تبعیض بر علیه زنان بود. به خصوص در عصر انقلاب صنعتی مبارزه با مشکلات زنان مثل وضع اسفبار و فلاکت آمیز زنان کارگر و عدم برابری دستمزدها، محرومیت زنان از مراقبت های بهداشتی، حق رای، رسیدن به مناصب بالای اجتماعی و...کسانی مثل خانم مری ولفتسون کرافت و بتی فریدان از پیشگامان اون بودند. در واقع در مرحله نخست رفع تبعیض خواسته فیمینیست ها بود. به این دسته از فیمینیست ها عموما فیمینییست لیبرال می گن. اما در مرحله دوم فیمینیسم از شعار هایی مثل دفاع از آزادی، برابری و حقوق زن بسیار فراتر رفت و جنبه های فلسفی تر و ایدئولوژیک تری بخود گرفت. کتاب جنس دوم نوشته سیمون دوبووار رو غالبا نقطه عطف مرحله دوم فیمینیسم دانسته و نقد فیمینیستی نیز با کسانی مثل ویرجیناولف در ادبیات، شعر و هنر وارد شد و منتقدان ادبی فیمینیست به نقد زبان مردصفتانه کل ادبیات، هنر و فلسفه گذشته و حال روی آورده و به ساختار شکنی در ادبیات مرد محور پرداختند. مرحله سوم فیمینسم در واقع چیز جدیدی نبود، بلکه از دهه نود میلادی فیمینیست ها همان 2 دیدگاه قبلی رو با نگاهی بسیار افراطی مطرح کردند.
روند تکامل و تحولات فیمینسم در غرب رو به سه دوره زمانی میشه تقسیم کرد. فیمینیسم در مرحله نخست خود بیشتر مبتنی بر مساوات طلبی، عدالت خواهی و رفع و محو تبعیض بر علیه زنان بود. به خصوص در عصر انقلاب صنعتی مبارزه با مشکلات زنان مثل وضع اسفبار و فلاکت آمیز زنان کارگر و عدم برابری دستمزدها، محرومیت زنان از مراقبت های بهداشتی، حق رای، رسیدن به مناصب بالای اجتماعی و...کسانی مثل خانم مری ولفتسون کرافت و بتی فریدان از پیشگامان اون بودند. در واقع در مرحله نخست رفع تبعیض خواسته فیمینیست ها بود. به این دسته از فیمینیست ها عموما فیمینییست لیبرال می گن. اما در مرحله دوم فیمینیسم از شعار هایی مثل دفاع از آزادی، برابری و حقوق زن بسیار فراتر رفت و جنبه های فلسفی تر و ایدئولوژیک تری بخود گرفت. کتاب جنس دوم نوشته سیمون دوبووار رو غالبا نقطه عطف مرحله دوم فیمینیسم دانسته و نقد فیمینیستی نیز با کسانی مثل ویرجیناولف در ادبیات، شعر و هنر وارد شد و منتقدان ادبی فیمینیست به نقد زبان مردصفتانه کل ادبیات، هنر و فلسفه گذشته و حال روی آورده و به ساختار شکنی در ادبیات مرد محور پرداختند. مرحله سوم فیمینسم در واقع چیز جدیدی نبود، بلکه از دهه نود میلادی فیمینیست ها همان 2 دیدگاه قبلی رو با نگاهی بسیار افراطی مطرح کردند.