نفت و تاثیر آن بر امنیت ملی
Tuesday, April 25, 2006
به هر حال مهندس نفت هم باید یک کم از اقتصاد نفت سر در بیاره، از این به بعد یک کم بیشتر از نفت و تاثیرات سیاسی و اقتصادی آن خواهم نوشت:
اقتصاد نفتی یعنی اتکا به درآمدهای نفتی، باعث عدم توجه دولت به نیازهای سیاسی و همچنین اقتصاد نفتی باعث نادیده گرفته شدن اقتصاد سنتی توسط دولت شده است. در یک کلام پیوند خوردن معیشت سیاسی ـ اقتصادی جامعه به نفت، آسیبپذیریهای امنیتی در کشور بهوجود آورده است که ساختاری امنیتزدا میباشد. آسیبپذیری دولت از آنجا نشات میگیرد که در کشورهای در حال توسعه دولت عمدهترین مهندس اجتماع و اقتصاد میباشند و با اتکا به درآمد نفت، «نظارت عمومی» و «عدالت اجتماعی» را قربانی میکند و دولت و وابستگان به آن، فعال بلامنازع عرصه اقتصاد میشوند و به خاطر نامتقارن بودن قدرت اقتصادى و سیاسى جامعه با دولت، نیروهای منتقد، مقابله را به عرصه فرهنگ کشانده و تقابل رسانهای و فرهنگی به یکی از اصلیترین شاخصهای حیات سیاسی تبدیل میشود. اتکا به درآمدهای نفت، دولت را به قدرتی بیبدیل و بلامنازع تبدیل کرده، جامعه را از نظر اقتصادی و اجتماعی قطبی ساخته، و بخش خصوصی را تضعیف و در نهایت تقابلهای اجتماعی و سیاسی را تشدید کرده است.در دوران قبل و بعد از انقلاب، محصول اتکاء به درآمد نفت گسست بین جامعه و دولت بوده است. مطالبات مردمی بعد از دوم خرداد ۱۳۷۶ برآیند مستقیم اقتدار بیبدیل دولت در عرصه اقتصادی بوده است. توقیف یک روزنامه در تیر ۱۳۷۸ تبدیل به آشوبی اجتماعی میشود. زیرا اگر دولت نیاز های جامعه را ساماندهی کرده بود ضرورتی براى تبدیل تفاهم اقتصادی به تقابل فرهنگی نبود.
اقتصاد نفتی یعنی اتکا به درآمدهای نفتی، باعث عدم توجه دولت به نیازهای سیاسی و همچنین اقتصاد نفتی باعث نادیده گرفته شدن اقتصاد سنتی توسط دولت شده است. در یک کلام پیوند خوردن معیشت سیاسی ـ اقتصادی جامعه به نفت، آسیبپذیریهای امنیتی در کشور بهوجود آورده است که ساختاری امنیتزدا میباشد. آسیبپذیری دولت از آنجا نشات میگیرد که در کشورهای در حال توسعه دولت عمدهترین مهندس اجتماع و اقتصاد میباشند و با اتکا به درآمد نفت، «نظارت عمومی» و «عدالت اجتماعی» را قربانی میکند و دولت و وابستگان به آن، فعال بلامنازع عرصه اقتصاد میشوند و به خاطر نامتقارن بودن قدرت اقتصادى و سیاسى جامعه با دولت، نیروهای منتقد، مقابله را به عرصه فرهنگ کشانده و تقابل رسانهای و فرهنگی به یکی از اصلیترین شاخصهای حیات سیاسی تبدیل میشود. اتکا به درآمدهای نفت، دولت را به قدرتی بیبدیل و بلامنازع تبدیل کرده، جامعه را از نظر اقتصادی و اجتماعی قطبی ساخته، و بخش خصوصی را تضعیف و در نهایت تقابلهای اجتماعی و سیاسی را تشدید کرده است.در دوران قبل و بعد از انقلاب، محصول اتکاء به درآمد نفت گسست بین جامعه و دولت بوده است. مطالبات مردمی بعد از دوم خرداد ۱۳۷۶ برآیند مستقیم اقتدار بیبدیل دولت در عرصه اقتصادی بوده است. توقیف یک روزنامه در تیر ۱۳۷۸ تبدیل به آشوبی اجتماعی میشود. زیرا اگر دولت نیاز های جامعه را ساماندهی کرده بود ضرورتی براى تبدیل تفاهم اقتصادی به تقابل فرهنگی نبود.